چکیده:
طرح موضوع راهبردی «(مدیریت جهادی» در شرایط حساس کنونی کشور
نیازمند فهم عمیق و تبیین موّلفهها و پیشفرضهایی است که بتواند ضرورت و
اهمیت پرداختن به این موضوع کلیدی را- با توجه به مقتضیات و چالشهای
پیشروی نظام اسلامی-روشن کند. به همین منظور در این مقاله از یک نگاه
کلان و راهبردی به مدیریت حهادی پرداخته شده و نشان داده شده است که
اساسا چرا فهم و درک عمیق این الگوی مدیریتی بهعنوان یک الگوی مدیریت
بومی و اسلامی» از کلیدیترین مسائل پیشروی نظام اسلامی است؛ ازاینرو
مبناییترین پیشفرضهای بنیادی و نظری «مدیریت راهبردی رایج» در مقایسه با
(اصول موضوعه و پیشفرضهای اساسی» حاکم بر «مدیریت جهادی» تحلیل
شده و مشخص شده است چگونه مبانی مدیریت راهبردی رایج باوجود داشتن
وجوه اشتراک با تفکر جهادی,» بهدلیل وجوه اختلاف و تمایزهای اساسی با آن؛ نمیتواند راهگشای چالشهای پیش روی نظام اداری و مدیریت کشور باشد.
درصورتیکه اگر مدیران بخواهند در سطوح خرد و کلان به نظام اسلامی یاری
رسانند میبایست با باور به پیشفرضهای عینی و واقعی برگرفته از «اعتقادات
دینی» و منبعث از «اصول اساسی انقلاب اسلامی در درگیری با نظام سلطه
جهانی» به نهادینهکردن این الگوی حکمرانی نوین، بومی و اسلامی همت
بگمارند.
خلاصه ماشینی:
مدیریت راهبردی، مدیریت راهبردی جهادی، مدیریت جهادی مقدمه و کلیات هرچند به موضوع مدیریت جهادی بیشتر در بستر تغییر و تحولات اجتماعی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، و مواجهۀ نظام اسلامی در عرصههای مختلف سیاسی، فرهنگی، علمی و نظامی توجه شده است، نباید از نظر دور داشت که این «الگوی مدیریتی برخاسته از شرایط فکری و اجتماعی ناشی از انقلاب»، خود از فلسفه، مبانی و اصولی بهرهمند است که هم در شکلگیری آن در عرصههای مختلف و هم در نضجگرفتن، رشد و شکوفایی آن نقش بسزایی ایفا کرده است؛ درصورتیکه بتوان بهطور مستدل پایههای فکری و نظری آن را تبیین کرد، به مدل برجستۀ بومی مدیریتی تبدیل شده و از تفکرهای رقیب موجود در عرصۀ ادارۀ کشور فاصلۀ معنیداری میگیرد، زیرا از یکطرف، مبتنیبر فرهنگ و ارزشهای متعالی اسلامی است و ازسوی دیگر، سازگار با نیازها و شرایط این مرز و بوم به آسیبشناسی و شناخت مسائل میپردازد و به ارائۀ راه حل اقدام میکند.
بـ ضرورت و اهمیت امروزه بیشتر صاحبنظران و اندیشمندان جامعه معتقدند که رشد و توسعۀ نظام اسلامی در قالب دستیابی به الگوی پیشرفت اسلامیـایرانی امکانپذیر خواهد بود (جمشیدیها،1393؛ دری،1390؛ نقیزاده و شریفیان، 1390) و این امر مهم وقتی تحقق مییابد که دانشگاهها بهویژه در حوزۀ علوم اجتماعی و انسانی به عرصۀ نظریهپردازی و تولید علم متناسب با نیازها، فرهنگ و اقتضائات جامعۀ خودمان ورود پیدا کنند.