چکیده:
خیامیّت یک منظومهی گفتمانی است که در آن سه گفتمان لاادریگرا، شریعت مدار و تصوف، بهشکل «درونگفتمانی» با هم مجادله و مناظره میکنند. آن چه این مجادلهی چند رویه را در جامهی گفتمانی یکسان پیوند می دهد، انتساب آن به شخصیتی مفهومی و پارادوکسیکال به نام عمرخیام است. عنصر «توبه» یکی از مهمترین عناصر اشتراکی گفتمان شریعتمدار و تصوف است. این عنصر در خیامیّت پیشامدرن، منشا انواع ساختها، تاویلها و افسانههای گفتمانی شده است. با توجه به انواع روایتها، نشانهها و افسانههای گفتمانی و همچنین دیالوگهایی که بین رباعیات خیام وجود دارد، توبهی گفتمانی را میتوان در خیامیت پیشامدرن بهعنوان یک عنصر ساختارآفرین دانست و ساخت گفتگومدار، چندبعدی، و متکثر و متناقض رباعیات را تبیین کرد. هدف این مقاله آن است که با طرح «توبه و تطهیرگفتمانی» در برساخت «خیامیت پیشامدرن» اولا گسستهای این گفتمان را نشان دهد و ثانیا با تاکید بر این گسستها، هم نسبت گفتمانی عمرخیام را با «خیام گفتمانی» تبیین و هم برساخته بودن این گفتمان را با نگاهی به منابع تاریخی و سنت خیامپژوهی، توصیف و تحلیل کند. روش: مقاله از روش تحلیل انتقادی گفتمان و رویکردساختگرایی برای دستیابی به هدف خود بهره میگیرد. نتایج پژوهش: تصور پیوستاری ازگفتمان خیامیت و یکپارچه دیدن آن، مانع از شناخت درست این گفتمان و تحلیل دقیق آن میشود؛در مقابل، قول به گسستهای تاریخی و تنازع گفتمانی دراین باره میتواند به فهم برساختی بودن روایت یکدست از خیام چنانکه در تصحیحها، تحلیلها، زندگینامهها و شروح دیده میشود کمک کند.
Abstract<br /> Khayyamiyat (Khayyameality) is a discursive system. The dialogue-based structure of this system shows that three discourses of Agnosticism, Sharia-orientation (Doctorine-based) and Mysticism are disputing and debating with each other in an “intra-discourse” way. What integrates this multifaceted controversy as a single discourse is its relation to the conceptual and paradoxical character named Omar Khayyam. The purpose of this article is to propound “Discursive Purgation and Repentance” in “premodern Khayyamiyat” construction in an attempt, in the first place, to reveal its discontinuity and, in the second place, to explain the discursive relation between Omar Khayyam and a “discursive Khayyam” through the very discontinuity and to describe and analyze the constructive nature of this discourse by referring to the historical sources and the tradition of Khayyamology. The present research applies constructivism and critical discourse analysis (CDA) as its methodology. The results of the research reveals that a continuity notion of Khayyamiyat discourse and a monolithic understanding of it thwart a true understanding and a thorough analysis of the discourse. In contrast, adherence to historical discontinuity and discursive conflict in this area of study can lead to an understanding of the constructive nature of the coherent and monolithic narrative of Khayyam as appears in rectifications, analyses, biographies, and expositions.
خلاصه ماشینی:
براساس تحقیقات ادوارد براون در تاریخ ادبیات ایران (١٣٦١) علامه قزوینی و محمد معین در تعلیقات چهارمقاله ، (١٣٨٨)، اسماعیل یکانی در کتاب نادره ی ایام عمر خیام (١٣٤٢)، رحیم رضازاده ملک در مقدمه ی دانشنامه ی خیامی(١٣٧٧) و ترانه های خیام ، گوهر اندیشه و جوهر فلسفه (١٣٧٨) و سایر تحقیقات تاریخی انجام شده درباره ی خیام به این نتیجه می رسیم که دراواخر قرن ششم کسانی چون سنایی غزنوی در نامه ای به خیام ، عبدالرحمان خازنی در کتاب میزان الحکمه (٥١٥) خاقانی (ف ٥٩٥)، چه در شعر و چه در منشآت ، زمخشری در کتاب الزاجرالصغار، ابوالحسن بیهقی (متوفی ٥٦٥) درکتاب تتمه ی صوان الحکمه ، نظامی عروضی در چهارمقاله ، عماد اصفهانی در خریدةالقصر(ف ٥٧٢)، شمس الدین محمد شهرزوری (ف بین ٥٨٦ـ٦١١) در نزهۀالارواح و روضۀالافراح فی تواریخ الحکما المتقدمین و المتأخرین ، امام فخر رازی (٥٤٣ یا ٥٤٤ـ٦٠٦) در کتاب تفسیر کبیر، نجم الدین رازی (ف ٦٢٠) در مرصادالعباد، ابن اثیر (ف ٦٢٨) در کامل التواریخ ، جمال الدین قفطی در تاریخ الحکما، جوینی درجهانگشا، زکریا قزوینی در آثارالبلاد و اخبارالعباد، رشیدالدین فضل الله در جامع التواریخ که داستان سه یار دبستانی را نقل کرده و حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده (٧٤١)، روایت های مختلفی از زندگی و عقاید خیام ساخته اند.