چکیده:
فلسفه ناپایداری جهان و اندیشة مرگ و زندگی از دغدغههای اصلی انسان در طول تاریخ بوده و در فرهنگ و ادبیّات بسیاری از ملّتها جلوهای بارز و گسترده داشته است. ادبیّات فارسی، بهویژه ادبیّات حماسی سرشار از اندیشه مرگ و رازناکی آن بوده و کمتر اثر برجستة ادبی در جهان به اندازه شاهنامه به این بزرگترین معمّای بشر توجّه کرده است. در این جستار تلاش شده تا بهطور مختصر باور فردوسی و شاهنامه در بارة فلسفه مرگ و چگونگی آن همچنین دیدگاه ادب حماسی از ناپایداری جهان و پایان زندگی، میزان تاثیرپذیری برخی منظومههای حماسی از شاهنامه ارزیابی گردد. بهویژه سه منظومة: بروزونامه
کهن، سامنامه و بهمننامه که در بیان مرگاندیشی از شاهنامه تاثیرپذیری بیشتری داشتهاند.
خلاصه ماشینی:
خیام نیشابوری این ابهام ژرف هستی را چنین بازگو میکند: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (خیام، 1373، 71) در ادبیات باستانی ما نیز ناپایداری جهان و فلسفه و چیستی مرگ حضوری همیشگی دارد، چه در منابع دینی چون: یشتها، دینکرت و شایست نشایست و چه در اندرزنامهها، آییننامگها و خداینامهها جلوههای گونهگونی از آن را میتوان نظاره کرد.
{مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (خواجوی کرمانی، 1392، 567) در برزونامه نیز این مضمون چنین بیان شده است.
{مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (کوسج، 1387، 204) باور به همگانی بودن مرگ نیز از موضوعات گستردۀ متون حماسی است.
{مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (فردوسی، ج 2، 1375، 246) بهمننامه این مضمون را چنین بیان نموده است.
{مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (خواجوی کرمانی، 1392، 567) این باور که اگر زمانهات بهسرآید، هیچ چیز نمیتواند تو را از مرگ نجات بخشد و اگر زمانت فرا نرسیده، مرگ به تو رو نخواهد کرد، بهکرات در منظومههای حماسی آمده است.
{مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (فردوسی، ج 3، 1375، 252) منظومههای حماسی نیز با تأثیر از شاهنامه ناپایداری جهان و توجه به مرگ و نیستی را بهنحو گستردهای بازتاب دادهاند.
{مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (فردوسی، ج 3، 1375، 171) در منظومههای حماسی به تأثیر از شاهنامه یاد مرگ همواره برای پندواندرزی است که آزمندی و دنیاخواهی را از خویش دور ساخته، از غرور و خودبینی پرهیز کنیم و به نیکوکاری و داد و دهش بپردازیم.