چکیده:
زاویة دید و لحن در رمان همسایهها از احمد محمود رویکردی متنوّع دارد، اگر چه لحن غالب صمیمی و دوستانه است. ژرار ژنت روایتشناس مطرح ساختارگرا، طرح جامعی برای بررسی متون روایی پیشنهاد داده و سه وجه از سخن روایی؛ یعنی زمان، وجه (حالت) و لحن را در بررسی روایت مطرح کردهاست. این جستار چگونگی شگردهای فراخوان دو عنصر دیدگاه و لحن را در رمان همسایهها براساس نظریه ژرار ژنت با روشی تطبیقی- تحلیلی بررسی و رویکردهای روایی نویسنده را برای فراخوان دو عنصر دیدگاه و لحن تحلیل و تبیین کردهاست، بنابراین، دستاورد پژوهش نشان میدهد که عنصر دیدگاه در این رمان تحت تاثیر کانونهای گوناگون روایت شکل گرفتهاست و کانون روایت در این رمان، ترکیبی از سه نوع بدون شعاع کانونی، شعاع کانونی درونی و شعاع کانونی بیرونی است. لحن روایت نیز در خدمت جهتگیری بیان راوی در برابر شخصیتهای رمان و جهتگیری شخصیتها در برابر هم است که نویسنده از این منظر، لحنهای متفاوت، امّا متناسب با فضای رمان و موضع شخصیتها آفریدهاست. همچنین رمان همسایهها از منظر لحن روایی در بعد مکانی، روایتی درونداستانی است و هر سه نوع روایت پسازمانی، پیشازمانی و همزمانی را در بعد زمانی دارد
خلاصه ماشینی:
شناختن و شناساندن آثـار احمـد محمـود، داسـتان نـويس شـاخص ادبيـات معاصـر فارسـي، امـري ضروري در راستاي شناساندن ادبيات داستاني معاصر است و بررسي دو عنصر شاخص «ديدگاه » و «لحـن » در رمان همسايه ها که نمودي از اوضاع فرهنگي، اجتماعي و سياسي ايران اسـت ، مبتنـي بـر نقـد ادبيـات داسـتاني جديد و روايت شناسي در چارچوبي علمي و ادبي گامي در تحقق اين هدف است که اهميت پـژوهش پـيش روي را آشــکار مــيکنــد، بنــابراين ، پــژوهش پــيش رو ضــمن گــزارش تعريفــي جــامع از روايــت و نظريــۀ روايت شناسي ژنت ، دو عنصر ديدگاه و لحـن را در رمـان مزبـور بـا رويکـردي تطبيقـي- تحليلـي در گسـترة روايت شناسي و نقد ادبي بررسي و تحليل کرده و نشان داده است که احمد محمود دو عنصر اساسـي ديـدگاه و لحن را در رمان همسايه ها با دقت پردازش کرده ، چنانکه ديدگاه ها و لحن هايي متنوع ، اما متناسـب بـا رونـد داستان و موضع شخصيت هاي آن بر فضاي رمان حاکم است .
نظر به نقش زبان در شکل گيري روايت و لحن آن ميتوان گفت که جملات کوتـاه و تعـداد افعـال زيـاد از ويژگيهـاي مهـم نثـر احمـد محمـود در رمـان همسـايه هـا از حيـث زبـاني اسـت ، بنـابراين حضـور تعـداد بيشماري فعل در ساختار گزاره ها موجب شده است که حرکت و پويايي در توصيف هاي ارائـه شـده ، کـاملا محسوس باشد؛ چون فعل در ذات خود داراي حرکت است : «تاخت بـر مـيدارد بـه طـرف اتـاق و بـا گـوني برميگردد و تا چشم به هم ميزنـم ، خـم مـيشـود و مـيرود تـو کبوترخانـه .