چکیده:
امروزه با توجه به گسترش مباحث تجربی مربوط به تغذیه و پیدایش سبک خاص تغذیهای در دوران جدید و نیز رشد و گسترش کمّی و کیفی انواع غذاها، ضرورت پرداختن به بحث تغذیه و نسبت آن با انسان بر اساس رویکردهای دینی و فلسفی بیش از هر زمان دیگر آشکار شده است. این مقاله، با روش فلسفی و به صورت کاربردی و عینی با موضوع تغذیه به عنوان شانی از شئون انسان مواجهه میشود و تبیین فلسفی از نسبت تغذیه انسان با روح و اندیشهاش به دست میدهد. روش تبیین مباحث این پژوهش، عقلی و فلسفی است. به دلیل اهمیت آموزههای دینی اشارهای به مستندات دینی این موضوع نیز شده است. مطابق این رویکرد، تغذیه اگرچه مربوط به ساحت جسمی انسان است، اما چون روح انسان با ساحت جسمی پیوند دارد، غذا بر ساحت روحی و اندیشه انسان تاثیر میگذارد. بر این اساس، تغذیه به عنوان یکی از عوامل غیرمعرفتی در جهتگیری اندیشه و باور انسان تاثیرگذار است، به طوری که برخی از اندیشههای انسان متاثر از غذا است. همینطور تبیین و اثبات این موضوع، علاوه بر اینکه کاربردی و مهم است، آثار تربیتی و اخلاقی خاصی در حوزههای مرتبط با این بحث دارد.
Today, due to the development in experimental science of nutrition, emergence of news feeding styles and qualitative and quantitative expansion of foods, the necessity of studying human nutrition from a philosophical and religious point of view is spontaneously aroused. This research had adopted an applied philosophical method to explore nutrition as a critical dimension associated Man and provide a philosophical explanation on the relationship between nutrition and human soul and thought through philosophical and logical reasoning. According to this approach, though associated with the bodily (material) dimension of Man, nutrition affects spiritual dimension of Man because soul and body are interrelated. Thus, nutrition, as a non-epistemic factor, determines human thought and belief in a way that some human thoughts are absolutely determined by nutrition. Explaining and submitting evidence on this relationship has applied contributions and leads to ethical and instructional implications.
خلاصه ماشینی:
تبیین فلسفی رابطه غذا با روح و اندیشه با نگاهی به متون دینی احمد شه گلی * چکیده امروزه با توجه به گسترش مباحث تجربی مربوط به تغذیه و پیدایش سبک خاص تغذیه ای در دوران جدید و نیز رشد و گسترش کمی و کیفی انواع غذاها، ضرورت پرداختن به بحث تغذیه و نسبت آن با انسان بر اساس رویکردهای دینی و فلسفی بیش از هر زمان دیگر آشکار شده است .
مطابق این رویکرد، تغذیه اگرچه مربوط به ساحت جسمی انسان است ، اما چون روح انسان با ساحت جسمی پیوند دارد، غذا بر ساحت روحی و اندیشه انسان تأثیر می گذارد.
به عبارت دیگر، ابتدا در آموزه های دینی بر تأثیر تغذیه بر روح و اندیشه تأکید شده ، اما چون دین و عقل با هم هماهنگ اند می توان تبیین عقلی از این مسئله داشت .
تأثیر متقابل هر یک از نفس و بدن بر یکدیگر بر اساس مبانی فلاسفه اسلامی پذیرفتنی است اما در حکمت متعالیه به دلیل تبیین خاصی که از رابطه نفس و بدن وجود دارد این موضوع تقریر قوی تر و مناسب تری پیدا می کند.
بر اساس مطلبی که در نکته سوم بحث «مبانی فلسفی مرتبط با تغذیه » گفته شد، به نظر میرسد چون باطن غذای حرام ، کدر و ظلمانی است وقتی این گونه غذا وارد ساختمان بدن می شود، همانند برخی از هورمون ها که ترشح شان موجب پیدایش برخی حالات روانی می شود این غذاها نیز به علت ظلمت تکوینی ، نفس را مستعد انشاء افکار باطل و اخلاق سیئه می کند.