چکیده:
ابن رشد نظریات فلسفی ابن سینا را در پنج مساله به طور ویژه نقد و بررسی کرده است که عبارت اند از:
یک. مساله صدور و قاعده الواحد؛ دو. تبیین نظام خلقت و مساله افلاک؛ سه. حدوث عالم و روش ابن سینا در اثبات حدوث آن؛ چهار. ادراک نفس؛ پنج. بحث زیادت وجود بر ماهیت. محور بحث های وی در انتقاداتی که بر شیخ وارد کرده، یکی آن است که ابن سینا در طرح برخی از مباحث یادشده آرایی مطرح می کند که ریشه در فلسفه ارسطو ندارد. نقد دیگر او به تعارض هایی مربوط می شود که به زعم او در اندیشه ابن سینا راه یافته است؛ از همین رو، وی در صدد است تناقض ها و تهافت هایی را در آثار و نظریات شیخ نشان دهد. این نوشتار در صدد بررسی این ادعا در پنج مساله یادشده است.
خلاصه ماشینی:
"البته اینکه فلاسفه هریک جسمانیت فلک را چگونه توجیه میکنند،موضوع بحث این مقاله نیست و لیکن این سؤال مطرح میشود که در نظام فکری فلسفهء ابن سینا که ماده و صورت همان جنس و فصل به شرط لا هستند و از سوی دیگر،جسم نیز جوهر مرکب از ماده و صورت جسمانیه است،چگونه موجودی میتواند جسمانی باشد،ولی مرکب از ماده و صورت جسمانی نباشد؛لذا اگر شخصی مثل ابن رشد ترکیب جسم فلک از ماده و صورت را نمیپذیرد،ولی در عین حال،بحث جنس و فصل و ماده و صورت را در فلسفهء ارسطو میپذیرد و جسم را مرکب از هیولی و صورت جسمانیه میداند،باید به نحوی سؤالات یاد شده را پاسخ گوید و تنها پذیرفتن آن قابل قبول نیست.
البته در مورد دیدگاه شیخ نیز باید متذکر شد که وی هیچ گاه قائل به جسمانیة الحدوث بودن نفس نبوده و اگر مقصود ابن رشد از حدوث حقیقی همان جسمانیة الحدوث باشد،شیخ نیز نفس را جسمانیة الحدوث نمیدانسته است بلکه شیخ نفس را همانند دیگر مجردات امری ابداعی میداند(ابداع در مقابل صنع)(ابن سینا،8141 ق،صص 82-04)،ولی به هر حال مسئلهء حدوث نفس یکی از معضلات اساسی فلسفهء اسلامی است که متکلمان و از جمله غزالی اشکالات اساسیای را در مورد این مسئله ذکر کردهاند و فلاسفه نیز کمتر به صراحت و بهطور شفات در مورد آن سخن گفتهاند."