چکیده:
ظهور اقتصاد دانش، نتیجه تحولات متعددی در اقتصاد معاصر بوده است که در ارتباط تنگاتنگی با گسترش اقتصاد بازار محور، کالاییسازی کار ذهنی و پیدایش نظام حقوق مالکیتفکری قرار دارد. در این نوشتار بستر و زمینههای ظهور اقتصاد دانشمحور برای تشخیص نقش تاریخی مشخص آن در راستای استمرار و تداوم منطق نظام اقتصادی معاصر مورد بررسی قرار گرفته است. علاوهبر این، ضمن نقد دیدگاههایی که دانش انسانی را بهجای کار بهعنوان منبع اصلی ثروت مورد توجه قرار میدهند، تلاش کردهایم تا با مراجعه به نظریه ارزش- کار مارکس و با تمرکز بر رابطه میان دانش و نظریه ارزش، دخالت برجسته دانش را در پروسهی کار و در ادامه قانون افزایش بارآوری نیروی کار مورد توجه قرار داده و به این نتیجه دست یابیم که کار دانشمحور از کار تولیدکننده کالا جداییناپذیر است و حتی در خدمت آن نیز عمل میکند. به بیان دیگر، دانش انسانی را نمیتوان از کار جدا کرد، بلکه این دو بهعنوان کار ذهنی و کار یدی در راستای تغییر ترکیب ارگانیک سرمایه عمل کرده و مقدار ثابت آن را افزایش میدهند. این امر به افزایش ظرفیت تولیدی جوامع که همواره مورد توجه اقتصاددانان بوده است، منجر میشود.
خلاصه ماشینی:
متن حاضر ضمن به رسمیت شناختن تحولات اخیر، افزایش نقش دانش در اقتصاد امروز و تلاش در جهت تئوریزه کردن آن، بر آن است تا رابطه «اقتصاد دانش» و اقتصاد سیاسی سرمایهداری را از منظری دیگر مورد بررسی قرار داده و در برابر این ادعا ایستادگی کند که با چنین تحولاتی «از این پس به تدریج نـقش کارگران از پروسـهی تولید حذف میشود، روباتها جای انسان را میگیرند، سرمایهداری صرفا تعدادی از آنها را به خدمت میگیرد و با نابودی یک عنصر از تضاد، تضاد طبقاتی منتفی میشود.
با گسترش مفهوم سرمایه و تلاش جهت رشد اقتصادی، بهرهوری هرچه بیشتر منابع تولید تحت تأثیر این عامل جدید، یعنی دانش قرار گرفت، چرا که در ادبیات مدیریت و اقتصاد همواره بهعنوان یک منبع حیاتی برای حفظ رقابتپذیری و سودآوری به شمار میآمد.
به این ترتیب سرمایهگذاری در صنایع نیز با محوریت دانش مورد توجه خاص قرار میگیرد؛ بدین معنا که واحدهای تحقیق و توسعه جهت ارتقای دانش وارد عمل شده و تولید، توزیع و کاربرد آن را وجههی همت خویش قرار میدهند؛ این امر منجر به شکلگیری صنایع دانشبنیان میشود که شامل تولیدکنندگان عمدهی کالاهای پیشرفته، سازندگان تکنولوژی پیشرفته و نیمهپیشرفته، کاربران عمدهی صنایع دانشی از قبیل دارایی، بیمه، کسب و کار، موسسههای ارتباطی و اطلاعاتی و غیره میباشند که سهم قابل توجهی از تولید ناخالص داخلی، ایجاد ارزشافزوده و اشتغال را به خود اختصاص میدهند (OECD.
اما در مورد این نوع کالاها، یک تفاوت قابل توجه با دیگر کالاها وجود دارد که کندوکاو بیشتر در مسأله را ضروری میسازد: در پروسهی تولید یک کالای دانشمحور معمولا زمان کار لازم برای اولین واحد کالا در مقایسه با واحدهای بعدی بهطور قابل ملاحظهای بیشتر است.