چکیده:
دلتنگی برای گذشته یکی از اثرگذارترین مفاهیم در زندگی نویسندگان و شاعران است که به جهت دوری مکانی و زمانی رخ میدهد و به اشعار و داستان های شان شکل میبخشد. این پژوهش میکوشد انواع دلتنگی منقسم بر نوستالژی و مالیخولیا را تفکیک و هر کدام را جداگانه تببین کند و برای این کار از آرای والتر موزر یکی از استادان دانشگاه. اوتاوا استفاده میکند. نخست تعریف این اندیشمند از نوستالژی را میخوانیم و تفاوت آن را با عارضه دیگری که آن هم ناشی از غم دوری و غربت است بررسی میکنیم. موزر شروطی برای تشخیص این دو مفهوم از هم معرفی کرده است که در میان اشعار نزار قبانی آنها را جستجو و نمونههایی برای آن پیدا میکنیم و دست آخر دو نتیجه میگیریم. نخست این که نوع دلتنگی موجود در اثر او کدام است و دوم این تفکیک چه فایدهای برای فهم بهتر اشعار او دارد. چون مفهوم دلتنگی نزد شاعران بسیاری و شاید نزد اغلب شاعران وجود داشته و نتیجه طبیعی افزایش سن باشد. این مفهوم گسترده را باید سنخشناسی نموده و از آن برای درک دقیقتر اشعار هر یک از هنرمندان استفاده نمود.
خلاصه ماشینی:
او با سرودن مجد سابق تمام سرزمينهايي که معتقد است مردمش به خواب رفته اند مي کوشد آن ها را نـقـد زبـان ادبـيات خـارجـي دوره پـانزدهـم ، شـمـاره ٢١، ، پــايـيز و زمســتان ٢٧٥١٣٩٧ و بيدار کرده و به مبارزه وادارد تا با ستم جاري در زمانه خود ستيزه کنند ولي در اين مسير بر نوعي دلتنگي تکيه مي کند که حاکي از اميد است و به عمل اشاره دارد، نه اين که صرفا حسرت روزهاي گذشته رو بخورد.
چنان که در خطاب به همسرش نيز لحني سياسي دارد آن گاه که مي گويد گواهي مي دم نيست جز تو زني که از من دريابد نصف آن چه به من ارزاني مي دارد و اين گونه مرا اباد کند و با اين کار به من ازادي بخشد (نزار قباني ١٩٧٩) نيزدر شعري ديگر مي گويد من زنان را نگيني بر انگشتري کردم که بر انگشت دارم چون ستارگاني در پيرامونم و دولتي برقرار مي کنم و نقشه اي برايش مي کشم و رنگ درياهايش را برمي گزينم من انتخاب مي کنم چه کسي به بوستان هايم وارد شود و چه کساني راه آتش در پيش بگيرند از چه بيم داشته باشم وقتي تو فرهنگ مني و کتاب و منار من ١ رانيا مکتبي مي گويد به دليل همين ديدگاه زن مدارانه است که نزار قباني خود را در بيان شاعرانه و نمادينش "زني انقلابي " مي داند حال آن که همگان وي را مردي اباحي گر و بي اخلاق مي پندارند.