چکیده:
بعد از آنکه صدرالمتالهین به مسئله «اصالت وجود و اعتباریت ماهیت» به طور ویژه پرداخت، شارحان پس از او بر آن شدند تفسیری صحیح از این اصل ارائه دهند. بر این اساس چهار نظریه و تفسیر بیان شد که تفسیر منتخب، یعنی عینیت وجود و ماهیت، در مقایسه با دیگر تفاسیر ادق و ایقن است. براساس این تفسیر، حقیقی بودن «نفس الامر» برای قضایایی که از ماهیات ساخته می شوند و ملاک نیازمندی به واجب الوجودند، فقط با امکان ماهوی صحیح است. همچنین مطابقت وجود ذهنی با وجود خارجی، تعریف ماهیت بالمعنی الاخص به «ما یقال فی جواب ما هو»، تعریف جوهر و عرض و نوع و تقسیم ماهیت به ذاتی و عرضی فقط براساس این تفسیر به طور صحیح و کامل، معنا می پذیرد.
After Mulla Sadra dealt especially with the issue of ‘principality of existence and relativity of quiddity’, later expositors attempted to present a right interpretation of this principle. Accordingly, four theories and interpretations were offered, but the selected interpretation, i.e. ‘objectivity of existence and quiddity’ is more precise and more certain than others. According to this interpretation, the reality of ‘thing itself’, for those propositions made of quiddities, is just right with essential possibility. Besides, correspondence of the mental existence with the external existence, definition of quiddity in particular sense as ‘what is said in answer to what is it’, definition of substance and accident as well as the type and division of quiddity into essential and accidental are just well and perfectly meaningful on the basis of this interpretation.
خلاصه ماشینی:
تفسیر نخست: عینیت وجود و ماهیت ماهیت، در خارج همچون وجود، عینیت دارد و مراد از اصالت وجود «موجودیت بالذات» است؛ یعنی به نفس خود، تحقق و خارجیت دارد و اعتباریبودن به این معناست که ازجهت ذات خود موجودیتی ندارد و بهتبع دیگری لباس هستی به تن کرده است.
اکنون بر فرض صحت تفسیر نخست (بنابر ادلهای که صاحبان آن تفسیر در کتاب یا مقالات خود آوردهاند) درصدد هستیم تا آثار تفسیر نخست را در فلسفه روشن کنیم در آغاز میتوان دوگونه آثار برای این تفسیر مطرح کرد: نخست، آثاری که در فلسفه بر طبق تفاسیر دیگر نیز ارائه شده است، اما فقط بنابر فرض تفسیر نخست صحت دارد که این مطلب محل بحث ماست؛ و دوم، آثاری که این تفسیر برخلاف آثار تفاسیر دیگر در فلسفه ایجاد میکند و در مقالهای دیگر با عنوان «آثار عینیت وجود و ماهیت در فلسفه» بیان کردهایم.
حقیقیبودن نفسالامر برای قضایای ماهوی بنابر تفسیر نخست قضایایی که مشتمل بر ماهیاتاند نفسالامر عینی دارند، ولی بنابر تفاسیر دیگر نفسالأمر عینی ندارند؛ زیرا براساس تفسیر برگزیده، ماهیت نیز عینیت و تحقق خارجی دارد و به این دلیل که مطابق حقیقی، ماهیات عبارت است از همان موجودات خارجی، و برای اینکه وجودهای خارجی را دارای نفسالامر بدانیم، نیازی به توجیه و تجوز نخواهیم داشت؛ بنابراین قضیۀ «انسان موجود است» نفسالامر عینی دارد.
است، اما به حمل شایع فقط کیف نفسانی، در این پاسخ، صورت علمیه نظر به ماهیتی دارد که در خارج موجود است و این سخن زمانی صحیح میباشد که جوهرخارجی صادق و موجود باشد و همانطور که بارها بیان شد هیچیک از تفاسیر دیگر برای ماهیت، واقعیتی خارجی قائل نیستند.