چکیده:
فقه، امروز علاوه بر چالش با طیف شش ضلعی فقه ستیزان (ملحدان دین ستیز، عرف
گرایان شریعت گریز، اباحی طلبان بی مبالات، سیاسیون لیبرال، متنسکان اقلیگرا، صوفی
مابان مسلکی) با دو آفت و عارضه افراطی و تفریطی اساسی مواجه است:
1. ظهور بی مبالاتی علمی و رواج اظهارات و افتائات فارغ از دغدغه منطق و مبنا.
2. فقر جرئت علمی و سیطره نوعی انعطال و انسداد پنهان بر فن و فعل اجتهاد.
جایگزینی اصطیاد مشربمدار به جای اجتهاد منطق محور، تلاش برای بومیسازی و شرع
اندود کردن نظرات و نظامات وارداتی غربی، اصرار بر اصالـة الحذف و اقلی گرایی در
قلمرو شریعت، سیاستزدگی و افتائات حزبی، اصالـة التجدد، روشنفکرزدگی، شاذگرایی،
اصرار بر تکثر و تکثیر آراء، بدعت گذاری به جای بدیعپردازی، رواج فقه ژرنالیستی،
مظاهر عارضه نخست است.
خلاصه ماشینی:
"(حقیر اینجا در مقام طرح بحثم و هرگز درصدد داوری نیستم اما) نظرات و نگرههایی چون قاعدة «تراکم ظنون» که به شیخ اعظم ـ قدس سره ـ نسبت داده میشود، یا «روش اصطیاد نظامات اسلامی، از رهگذر استقرای آرای فقهی فقها» که از جمله پیشنهادهای متفکر مبتکر شهیدصدر ـ رضوانالله علیه ـ است یا نکاتی چون لزوم لحاظ «اولویات در احکام» آن چنانکه ازبرخی قواعد فقهیـه قابل اصطیاد است، و ضرورت اهتمام به «رضی العامه» (احترام به افکار عمومی) در کار نظامپردازی برای تحقق شریعت، و نیز «حق و سهم عقل و عقلا در قلمرو برنامه، سازمان و آیین دولت دینی»[2] آن چنانکه اکنون عملا در جمهوری اسلامی نیز جاری است؛ و بسیاری نکات و جهات درخور اعتنای دیگر، آیا نمیتواند مورد واکاوی و ژرفنگری قرارگیرد و آنگاه و چه بسا قواعدی قابل دفاع از آنها فراچنگ آید که در عمل استنباط بسیار کارساز افتد؟ 12.
آیا میراث و معارف علمیگران قدر شیعی در حوزههای گوناگون ــ از جمله در حوزة فقه ــ نیازمند بازنگری و بازنگاری (نقادی و نوسازی) کلان و همهجانبه نیست؟ و اگر بازنگری در منطق مبادی، مبانی، ساختار و امهات مسائل دانشهای دینی روی دهد، پیامدهای مبارک این اقدام عظیم آیا قابل برآورد است؟ کمترین ثمرة این خدمت بشکوه، (اگر تحول در منطق و مبانی نباشد، لااقل) زدودن زواید و استطرادات از علوم، بازچینش ساختار هر علم و تحول در هندسة مجموع علوم دینی، نمایان شدن خلأها و ضرورتها در هر دانش و مجموعة دانشهای دینپژوهی خواهدبود و این دستآورد سترگ، آیا قابل چشمپوشی است؟ (چنانکه ملاحظه میفرمایید، از طرح کاستیها آغازیدیم و با التفات در کلام، رفته رفته، به ذکر برخی پیشنهادها رویآوردیم؛ اینک برای اتمام فهرست پیشنهادها به پارهای دیگر از بایستهها در جهت تحول، تکامل و توسعة فقه و علوم فقهی اشاره میکنیم ، که «هزار بادة ناخورده در رگ تاک است!») 13."