چکیده:
بیگمان یکپارچگی میان انسانها، هسته اصلی یک تمدن را تشکیل میدهد و بدون آن، فروپاشی تمدن قطعی است؛ ولی چه عواملی انسانها را با وجود گرایشهای مختلفی که دارند، به سوی این وحدت رهنمون میشود؟ تمدنپژوهان، عوامل مختلفی همچون نژاد، زبان، دین، آداب و رسوم و غیره را بررسی کردهاند؛ ولی علامه محمدتقی جعفری بسیاری از این عوامل را با اشکالهایی مواجه میداند و در پی عواملی است که اتحادی حقیقی و پایدار میان انسانها ایجاد کند. در این پژوهش با بررسی دو گروه عوامل انگیزشی برونذاتی و درونذاتی، به تحلیل آرای علامه جعفری پرداختهایم. در عوامل برونذاتی، عوامل طبیعی، مافوق طبیعینما و قراردادی و در عوامل درونذاتی، عامل عقلی، اخلاقی، جانگرایی و گردیدن تکاملی الهی بررسی گردید. نتیجه اینکه عوامل برونذاتی به دلیل ناپایداری و سودمحوری غالبی، نمیتوانند انسانها را به اتحادی پایدار سوق دهند و تنها مقدمات وحدت را ایجاد میکنند؛ ولی عوامل درونذاتی به دلیل پایداری و استناد به جوهر درونی انسان، در صورت به فعلیترسیدن، اتحادی پایدار ایجاد میکنند. این عوامل در مجموع موجب شکلگیری هویتی واحد برای اجتماع انسانها و وحدت مطلوب در تمدن میگردند.
There is no doubt that solidarity among human beings constitute the main core of a civilization. Without solidarity, a civilization is doomed to collapse. But the question is: which factors might lead people, with all their differences, towards solidarity and unity? Scholars of civilization have considered different factors such as race, language, religion, manners, customs, and the like. Allama Ja’fari sees these factors as objectionable, and has tried to identify factors that lead to a real and sustainable unity among people. In this paper, we have considered two classes of motivational factors—intrinsic and extrinsic—in order to analyze Allama Ja’fari’s views. Within extrinsic factors, we have examined rational, moral, survival-based, and divine factors. As a conclusion, we think that extrinsic factors cannot lead people to sustainable unity because of their impermanence and utilitarian character. They can merely provide preparations for such unity. Intrinsic factors, however, can establish a sustainable unity because of their permanence and their origin in inner human substance. All in all, these factors give rise to the formation of a single entity for human communities and the desired unity in civilization.
خلاصه ماشینی:
بنابراین نژاد، توانایی ایجاد یک وحدت فراگیر و کافی برای شکلگیری تمدن را نخواهد داشت؛ چون از اختلاف طبیعی پا فراتر میگذارد و یک تفکر واحد نژادی با خواستههای خاص نژادی را تشکیل میدهد و تنها در یک دایره کوچک، سبب وحدت و همبستگی میان گروهی میشود؛ هرچند این وحدت در تعارض با گروههای دیگر از غیر این نژاد باشد؛ ازاینرو علامه جعفری میگوید: «عوامل اتحادی مانند نژاد و وطن و خویشاوندی نسبی و همرنگی و عوامل حقوقی و اقتصادی، اگرچه هر یک از آنها با کیفیت مخصوص به خود میتواند انسانی را به انسان دیگر مربوط بسازد، ولی هیچیک از آنها از اصالت، استحکام و پایداریای که در عامل هدف حیات وجود دارد، برخوردار نمیباشند» (همان، ج10: ص140)؛ به همین دلیل در نظر او نژاد، عامل انگیزشی عالی برای ایجاد احساس یگانگی در حیات معقول به شمار نمیآید؛ بلکه تنها مقدمات این هماهنگی را فراهم میآورد (نک: جعفری، 1386، ج17: ص277).
این نقش دین در ایجاد وحدت، به عاملیت درونذاتی آن مربوط است که در بحث «گردیدن تکاملی الهی» به تحلیل آن پرداخته خواهد شد؛ ولی صرف دین واحد داشتن با قطع نظر از آموزههای وحدتبخش آن تنها یک وحدت سطحی و برونذاتی ایجاد میکند که بهرغم اینکه این میزان از وحدت برای شکلگیری یک تمدن کافی نیست، موجب تزاحمها و درگیریهایی نیز میگردد؛ بنابراین با اینکه تمدنپژوهان نفس دین و آموزههای وحدتبخش آن را عنصر اساسی در پیدایش تمدن میدانند، بهگونهایکه در نظر علامه جعفری تمدن عالی انسانی بدون دین قابل تصور نیست (نک: جعفری، 1386، ج15: ص41؛ همان، ج9: ص174؛ ج3: ص136)؛ زیرا عناصری همچون فرهنگ پیشرو و اتحاد واقعی میان انسانها (از عوامل بنیادین تمدن)، تنها در پرتو رشد روح انسانی در اثر آموزههای دینی تحقق مییابد، (همان، ج17: ص270؛ همو، 1380: ص21)؛ ولی صرف تعصب همکیشی و دین واحد داشتن بدون لحاظ مفاهیم وحدتبخش آن نیز نمیتواند عامل اصلی در ایجاد وحدت تمدنی باشد.