چکیده:
با به قدرت رسیدن کیائیان در شرق گیلان و تاکید آنان بر ترویج و گسترش تشیع زیدی، عرصه فعالیتهای فکری برای پیروان سایر نحلهها و مذاهب بسیار تنگ شد. کیائیان در قبال مخالفانی که بخشی از فرهنگ دینی گیلان بودند، رویه مماشات و تساهل در پیش نگرفتند؛ بهگونهایکه طی دوران دویستساله حکومتشان، پیروان آیینهای اسلامی و غیرآن در گیلان، سرکوب یا از آن اخراج شدند. اصرار بر تشیع زیدی و انتخاب این مذهب بهعنوان تنها مذهب مردم گیلان از سوی حاکمان بیهپیش و ازسویدیگر، تعصب حاکمان تالش و بیهپس بر تسنن، بسترساز جنگهای خونینی در تاریخ میانه گیلان تا پیش از صفویه شد. ماحصل این نبردها فرسودگی نظام اجتماعی و اقتصادی گیلان و تصرف آسان این سرزمین توسط شاهعباس صفوی در 1000ق بود. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که دغدغههای دینی و مذهبی حاکمان محلی گیلان تا چه میزان بر اختلافهای سیاسی و فرهنگی آنان تاثیرگذار بودهاست. یافتههای پژوهش نشان میدهد که ریشه بسیاری از مناقشات سرزمینی دودمانهای محلی گیلان و تالش، اختلافهایی مذهبی بودهاست که بسترساز جنگهای مداوم در این سرزمین شدهاست. پژوهش حاضر با تکیه بر رویکرد تاریخی و بهشیوه مطالعه توصیفی-تحلیلی صورت گرفتهاست.
By the emergence of Karkiya dynasty in eastern Gilan and their emphasis on Zaydi Shiite religion, the intellectual activities of followers of other religions and sects became so restricted. Rulers of this dynasty did not take an appeasing and tolerating approach toward opponents who were parts of the religious culture of Gilan, so that followers of other religions and sects were fired from Gilan or left the land during 200-year rule of Karkiyas. Kiyais’ insistence on Zaydi Shia in the BiyahPish region and, on the other hand, the bigotry of Sunni rulers of BiyahPas caused bloody wars at the middle ages of Gilan until the Safavid period. The result of these battles was the burnout of the social and economic system of Gilan and the easy seizure of this land by Shah Abbas Safavi in 1000 AH. The findings of this research show that the root of most of the territorial conflicts of the local dynasties of Gilan and Talesh was the religious disputes. This study is based on a historical approach and a descriptive-analytic study method.
خلاصه ماشینی:
در پاسخ ، به نظر ميرسد با توجه به سير تحولات تاريخي گيلان تا پيش از رسـمي شـدن تشيع زيدي در شرق گيلان ، اديان و مـذاهب گونـاگون در سراسـر گـيلان بـه گونـه اي مسالمت آميز زندگي ميکرده اند، اما رسمي شدن تشيع زيدي در بيه پـيش زمينـۀ ايجـاد شکاف هاي عميق مذهبي و سياسي را در گيلان فراهم آورد و درنهايت ، به جنـگ هـاي دودماني و اختلاف با حکومت مرکزي انجاميد و سقوط حکومت هاي محلي را در ايـن سرزمين در پي داشت .
بعدها صفويان نيـز، کـه از امکانات جغرافيايي گيلان بهره جستند و براي فرار از دست مخالفان سياسـي و فکـري خود به گيلان پناه آوردند (روملو ١٣٨٤، ٩٠٧/٢: تاريخ جهانگشاي خاقـان ، ٣١؛ غفـاري کاشاني، ٢٦٣؛ لاهيجي، ١٠٣؛ حسيني، ٤؛ خواندمير، ٣٨-٣٩؛ ٢١ ,Savory)، تحت تـأثير اين آموزه ها قرار گرفتند و توانستند حاکميتي ديني را در ايران پي نهند که بر مناسـبات قدرت در جهان اسلام و خاورميانه بسيار تأثيرگذار بود.
هرچند دربارة اصل و نسب کيائيان نميتوان ادعـايي مـتقن مطـرح کرد، با توجه به حدس و گمان ها و شيوة دسـتيابيشـان بـه قـدرت مـيتـوان بـه ايـن نتيجه رسيد که آن ها از دودمان هاي کهن و ريشه دار گيلان شـرقي بودنـد کـه در نقـاط تاريخي حساسي، در راستاي اقبال عمومي به تشيع زيدي در بيه پيش ، خـود را بـه ايـن مذهب منتسب کردند و همانند صفويان و البته پيش از آن ها، براي خود سـيادت قائـل شدند و از اين طريق به مشروعيت مذهبي و سياسي دست يافتند.