چکیده:
چکیده: با مطالعۀ مبانی و زمینههای پیدایش مکاتب ادبی غرب و ادبیات مشرقزمین قرابتهایی میان این دو یافت میشود که نشان میدهد بسیاری از این مکتبها قرنها پیش از پیدایش رسمی خود در اروپا، نمودهایی در ادب فارسی داشتهاند. مکتب سوررئالیسم که تشابهات بسیاری میان مولفههای آن و خط فکری و زبان عارفان ایرانی همچون بایزید بسطامی، شیخابوالحسن خرقانی، عینالقضات همدانی، روزبهان بقلی، بهاءولد، مولانا جلالالدین بلخی و... وجود دارد. بایزید بسطامی و شیخابوالحسن خرقانی دو تن از پیشگامان و تاثیرگذاران مکتب عرفاناند که حدود ده قرن پیش از تولد سوررئالیسم میزیستند. این نوشتار با رویکردی توصیفیتحلیلی تلاش میکند ویژگیها و اصول هفتگانۀ سوررئالیسم را در گزارش احوال و اقوال آنان بررسی کرده، برجستهترین شاخصههای سوررئالیستی را در این آثار بیابد. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که فراوانی برخی از فنون سوررئالیسم در متون بررسی شده آنها را به متن سوررئالیستی نزدیک کرده؛ ولی این کاربرد در زبان عرفا کاملا ناآگاهانه بوده و پیامد طبیعی تفاوت در موقعیتهای زمانی، مکانی و نیز تعارضات اعتقادی و ابزاری سوررئالیسم و عرفان است.
خلاصه ماشینی:
جلوه های سوررئالیسم در میراث عرفانی بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی عباس محمدیان فرشته شاه صنم با مطالعۀ مبانی و زمینه های پیدایش مکاتب ادبی غرب و ادبیات مشرق زمین قرابت هایی میان این دو یافت میشود که نشان میدهد بسیاری از این مکتب ها قرن ها پیش از پیدایش رسمی خود در اروپا، نمودهایی در ادب فارسی داشته اند.
جستار پیشِ رو با مطالعۀ موردی گفتار و اندیشۀ دو تن از شاخص ترین چهره های تصوف و عرفان اسلامی؛ یعنی بایزید بسطامی و شیخ ابوالحسن خرقانی به ذکر تشابهات میان مبانی این مکتب و میراث عرفانی دو عارف نامبرده میپردازد.
بنابراین ازآنجاکه این دو عارف نامور نیز «فراتر از حد نوشتن بوده اند» (شفیعی کدکنی، ١٣٩٢: ٢٨٠) و خود دست به نگارش نزدند و اثری تصنیف نکردند، چنان که حتی دربارٔە بایزید گفته اند: «اگر قال بایزید نبود ما امروز دسترسی به حال او نداشتیم » (شفیعی کدکنی، ١٣٩٢: ٨٧)، برای بررسی ویژگیهای سوررئالیستی در آثار آن دو ناگزیر باید به کتبی که به ثبت اقوال و احوال آنان اختصاص دارد، رجوع کرد.
نمونه های فراوان تری نیز وجود دارد که برخی عارف را دیوانه خوانده اند؛ چنان که شیخ خرقان میگوید اگر آنچه از لطف خداوند میداند بر زبان آورد مردم او را دیوانه خواهند خواند: گفت : خدای تعالی دوستان خویش را در مقامی دارد که آنجا حد مخلوق نبود، و بوالحسن بدین سخن صادق است ، اگر من از لطف او سخن گویم خلق مرا دیوانه خوانند (شفیعی کدکنی، ١٣٨٤ب : ١٦٢).