خلاصه ماشینی:
"[یاد داشتی بر مجسمههای بیژن نعمتی شریف/گالری الهه]هراس کودکانهء شریف شهروز نظری وارد سالن که میشدی احساس خوشایندی از این که وقتات را درترافیک جردن تلف نکردهای به سراغت میآمد،بعد از چند دقیقه به این ماجرا فکر کردم که واقعا این نمایشگاه یک چیدمان موفق نیست؟ چیدمانی که ناخواسته ذهن را از اتمسفر کوچه گلفام جدا میکند و به یک جای دیگر میکشد،کاری که خیلی از نمایشگاههای چیدمان قرار بود با مخاطب بکنند و نشد!شاید برای این که نعمتی شریف به جز هنرهای تجسمی از یک سنت تئاتر تصویری میآید، از تئاتر کودک،چون تلاشهای دراماتیک خیلی از تئاتریها را هم در حوزه تجسمی دیدهام که در حد و اندازه همان صحنهپردازی نوستالژیک مانند جلوتر نیامدند؟ خیلی وقت است که مسئله ردهشناسی( classificatory )در هنر خیلی دشوار شده است و عموما تشخیص تمایلات سبک شناسانه یا ژانر شناسانه با دشواری انجام میشود به همین نسبت تنها چیزی که باعث شده است که نتوانم او را به عنوان یک هنرمند پاپ دسته بندی کنم تلاشی است که برای پرهیز از سطحی نگری در آثارش میکند،در واقع ارجاعی که سمبولهایش بر آنها دلالت دارند از میان فرهنگ کوچه و بازار نمیآیند،به همین دلیل چندان هم در دسترس و عامیانه نیستند هرچند در ظاهر یادآور سنت جیم داین،وسلمن لیندنر،جونز( jones )،آدامی،کونز، الدنبرگ است اما نگاه آرکائیک او به اشیاء و همچنین شکل تمثیلی چینش عناصرش به اسلوبی پیشتر از هنرمندان دهه 60 میلادی و شاید به آدمهایی مثل فرناند لژه در دهه 30 باز میگردد این نوع تلقی شکلی اما مجرد به فرمها حتی در فیگور انسانی دورههای گذشته او نیز به چشم میآید."