چکیده:
مفهوم نظام سیاسی مطلوب و تعیین نظام سیاسی با کارکردهای مناسب مقولهای است دارای قدمت بسیار در فلسفهی سیاسی که دیرینه و خاستگاه آن در نظریهی سیاسی دست کم در آرای افلاطون به ویژه رسالهی جمهور و رسالهی سیاست ارسطو و طبقه بندی مشهور او در زمینه ِ نظام های سیاسی مشهود می باشد . دو نفر از اندیشمندانی که در این زمینه به طرح نظریه پرداخته اند ایمانوئل کانت و یورگن هابرماس می باشند . حکومت مطلوب کانت برآمده از قانون و اراده ی مردم است و قوانین آن بر اساس مفهوم حق و با عنایت بر اصول پیشینی خرد مانند آزادی ، برابری و استقلال می باشد و علاوه بر این بر اساس نظام نمایندگی و تفکیک میان قوا اداره می شود و از آن با عنوان نظام جمهوری یاد میکند . در عصر حاضر نیز یورگن هابرماس فیلسوف و نظریه پرداز آلمانی تلاش کرد تا ضمن وفاداری به مفهوم دموکراسی لیبرالی با بازسازی آن به نحوه ی منحصر به فرد خویش علاجی برای ناکامی این سنخ از دموکراسی در نیل به اهدافش پیدا کند، بنابراین او نوعی از دموکراسی با عنوان دموکراسی مشورتی را معرفی میکند که در این نوع از دموکراسی کنش ارتباطی و استدلال های عقلانی و حاکمیت عقلانیت ارتباطی عناصر تعیین کننده می باشند. پژوهش حاضر می کوشد به تبیین آرای این دو متفکر در مورد نظام سیاسی مناسب جامعه بپردازد .
Abstract: The concept of ideal political system and the identifying a political system with proper functions is a issue which has a long history in the philosophy of politics, its long history and its origin in political theory, at least in Plato's statements, in particular the treatise of the Republic and the treatise of Aristotle's Politics And his famous classification of political systems is evident. Two thinkers who have focused on the theory have been Immanuel Kant and Jürgen Habermas. Kant's ideal government is based on the law and the will of people . Its laws are based on the concept of the right and considering on the prior principles of reason such as freedom, equality and independence . In addition, it is governed by a representative system and separation of powers and calls it the republic . In the present day, the German philosopher and theorist Jürgen Habermas, despite the loyalty to the concept of liberal democracy, tried to find a solution to the failure of this type of democracy to achieve its goals by rebuilding it in its unique way. So he introduces a kind of democracy called deliberative democracy, In this type of democracy, communicative action and rational reasoning and the rule of communicative rationality are decisive elements. The present research seeks to explain the views of these two thinkers on ideal political system of the society.
خلاصه ماشینی:
عناصر اصلي نظريه سياسي کانت اساس انديشه ي سياسي کانت را بايد در مفروض اساس وي مبني بر غايتمندي طبيعت کـه يکي از شالوده هاي ايده اليسم آلماني به شمار ميرود دانس ، او با اين فرض ميکوشد خرد انساني را به عنوان پايه اي براي غايت طبيعت ، که بناي جامعه مدني عادلانه در پناه قانون اسـت ، قـرار دهد و فلسفه سياسي خود را که تشکيل دهنده ي ايده روشـنگري بـه عنـوان نمـود پيشـرفت و تکامل انسان است ترسيم نمايد.
مفهوم حق خارجي تماما سرچشـمه گرفتـه از مفهـوم آزادي در روابـط متقابـل انسـان هـا ميباشد، و تمام مفهوم حق نيز به قوانين وابسته است از سوي ديگر به دليـل ثبـات و پايـداري مفهوم حق ، لذا قانون بايد همواره در هماهنگي با حق وضع شود (جمـالي و منـوچهري، ١٣٨٠: (195-197 اما در مقابل مفهوم حق ، اصل رفاه عمومي يا به تعبيري سعادت ، مفهوم ديگـري اسـت کـه امکان دارد که به عنوان مبنايي براي تاسيس جامعه مدني قرار بگيرد، کانـت مفهـوم سـعادت را براي اين امر ناکافي دانسته و اتکا به آن را زمينه ساز استبداد ميداند، چرا که سعادت مـورد نظـر ◊ 217 به صلاحديد حاکمان گره ميخورد تا به آزادي انتخاب اتباع ، که در چارچوب قوانين و حق آنـان ميباشد.