چکیده:
امروزه مسئله تجزیهپذیری کشورها و تشکیل یک دولت استقلال یافته جدید به عنوان موضوعی اساسی در عرصه نظام بینالملل مطرح است. البته کشور جدیدالتاسیس بایستی مشروعیت خود را به دست بیاورد در غیر این صورت سازمانها و نهادهای بین المللی آن را قبول نخواهند داشت. طبق قواعد آمره حقوق بینالملل و کنواسیونهای معتبر بینالملی و منطقهای و به استناد ساختار منشور ملل متحد به عنوان سند مادر جامعه جهانی در صورت وجود معیارهای تشکیل کشور در حقوق بینالملل از جمله سرزمین، حاکمیت، جمعیت و تایید جامعه بینالمللی و اعضای آن مانند حدوث پدیده شناسایی، با حفظ اصل عدل و انصاف و عدم تعارض و تتاقض با قوانین عرفی جاری و اسناد مادر، در صورتی که مانند اشکال مختلف غیر قانونی ادعای حاکمیت و ایجاد حکومت نباشد، از منظر حقوق بینالملل امری دارای وجاهت قانونی و معتبر تلقی و شناسایی میشود. هدف از تدوین این مقاله واکاوی موضوع تجزیهپذیری و صور نوین کشور تازه تاسیس در حقوق بینالملل است. جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانهای و در قالب فیش برداری بوده است. تجزیه تحلیل اطلاعات بصورت توصیفی – تحلیلی میباشد. به طور کلی در بررسی نظریات علمای حقوق بینالملل، میتوان به وجود دو رهیافت در خصوص مشروعیت صور نوین تاسیس کشور جدید بصورت یک جانبه اشاره نمود. در رهیافت اول، جدایی یک جانبه مغایر قواعد حقوق بینالملل از جمله لزوم رعایت تمامیت ارضی دولتها میباشد و بنابر رهیافت دوم، اصولا نظام حقوق بینالملل در مورد جدایی یک جانبه ساکت است و بنابر اصول حقوقی، هر آنچه که ممنوع نباشد، مجاز است. با بررسی واکنش دولتها به اعلامیه استقلال یک جانبه کشور جدید به این نتیجه میرسیم که هیچ کدام از دو رهیافت فوق الذکر نمیتواند به تنهایی موضع کنونی نظام حقوق بین المللی رادر مورد موضوع مقاله بیان نماید. از یک سو برخی دولتها در بیان مخالفت خود در عدم شناسایی کشور جدید به لزوم رعایت اصولی همچون تمامیت ارضی اشاره کردهاند و از سوی دیگر برخی دولتها نسبت به صور نوین کشور تازه تاسیس جدید ابراز خرسندی نمودهاند. تعداد اندکی از دولتها نیز برای جلوگیری از انجام پاکسازی قومی، کشور تازه تاسیس را در برخورداری از حق تعیین سرنوشت محق دانستهاند.
خلاصه ماشینی:
تجزيه پذيري و صور نوين کشور تازه تأسيس از منظر واحدهاي جغرافيايي - سياسي در عرصه نظام حقوقي بين المللي 1 سيدباقر ميرعباسي استاد گروه حقوق عمومي، دانشکده حقوق و علوم سياسي، دانشگاه تهران ، تهران ، ايران زينب صيقلاني دانشجوي دکتري حقوق بين الملل ، پرديس البرز دانشگاه تهران ، تهران ، ايران تاريخ دريافت : ١٣٩٨/٦/١٣ تاريخ پذيرش : ١٣٩٨/٩/١٩ چکيده امروزه مسئله تجزيه پذيري کشورها و تشکيل يک دولت استقلال يافته جديد به عنوان موضوعي اساسي در عرصه نظام بين الملل مطرح است .
دليل ادعاي آن ها در نواحي غيراستعماري اين بود که با وجود سند و دلايل مجاز براي استقلال مردمان مستعمره ها(نقض حقوق بشر، ظلم و ستم و جلوگيري ار برخورداري از حق تعيين سرنوشت )، عدم تسري حق جدايي به ديگر مردمان غير توجيه ميشود، بنابراين حق تعيين سرنوشت که به معني تفکيک و شکل دادن به يک دولت جدا و مستقل است به موردهاي استعماري محدود نمي - شود(٣٧ :٢٠١٣ ,Ziaie).
توجه به اهداف و اصول افراد جامعه ، مثل اختيار تعيين سرنوشت ١ که به عنوان يک اصل مردم سالاري، خواستار رضايت سران حکومتي تمامي حاکمين است ، و زمينه هاي حقوق سياسي و مدني و حقوق اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي را شامل ميشود و در جوامع بين المللي و سازمان ملل نيز مطرح شده است .