چکیده:
نشانهشناسی به مطالعة نظاممند عواملی میپردازه که در فرایند رسیدن به
دلالتهای موجود در یک متن, اثرگذارند. نظامهای نشانهای از جمله زبانهاء رمزگان
و نظامهای علامتی در حیطة نشانهشناسی عمل میکنند. راهبرد نشانهها از وجود
تعامل اجزای یک متن با کلیت به کشف شبککه ساختاری میانجامد. بههمین دلیل,
ریفاتر برای نیل به دلالتها، دوگونه خوانش را پیشنهاه میکند: خوانش خطی یا
دریافتی (Heuristic) و دیگری خوانسش پسکنشانه (Retroactive)خواننده در خوانسش
نخست. برداشتی سطحی از مفهوم متن بهدست میآوره ولی در خوانش دوم پس از
مشخ صکردن عوامل غیردستوری (Ungrmmatically)میتواند از طریق چارچوبهای
انباشت و خوشههای تداعیگر توصیفی,» به لایههای پنهان متن دست یازد. مسئله
تحقیق نیز کشف ارتباطهای پنهان و دلالتهای شاخص متن است. در شعر رهی
معری,» شاعر با مشکلی مواجه میشود؛ بسرای حل آن تلاش میکند و راه بهجایسی
نمیبرد. دست تمنا بهسوی حضرت امام رضا له برمیدارد و درخواستش اجابست
میشود. شعری میسراید که مضمون آن برگرفته از درون شاعر است. در نتیجه. شبککة
ساختاری متن به سه دلالت راه مییابد: تمتای شاعرء اجابت آن و حل مشکل.
Semiotics studies systematically the factors that influence the process of reaching the
meanings in a text. Sign systems, including languages and codes, operate in the field of
semiotics. That is why Rifater for reaching implications, suggests two types of readings:
Linear or heuristic reading, and then another as retroactive reading. In the first reading,
the reader gains a superficial understanding of the meaning of the text, however, in the
second reading, after identifying ungrammatically factors; it can access hidden layers
of text through descriptive aggregation frameworks and descriptive associative clusters.
The research question is also the discovery of hidden relationships and implications of
the text index. In Rahi Mo'ayyeri’s poetry, the poet encounters a problem.
He tries to solve it and gets nowhere. He begs Imam Reza (as). His request is answered.
He writes a poem whose theme is from within the poet. As a result, the structural network
of the text has three implications: the poet's desire, its fulfillment, and the problem
solving.
خلاصه ماشینی:
ريفاتــر از جملـه نظريه پردازانـي اسـت کـه نـگاه و مرکـز توجـه را به سـوي خواننـده سـوق مي دهـد زيــرا خواننــده اســت کــه بايــد دلالت هــا را کشــف کنــد.
به منظــور قرائــت نشانه شـناختي از شـعر «شـبي در حـرم قـدس » رهـي معيّـري پيرامـون حضـرت امـام رضـا ، عيــن متــن شــعر «شــبي در حــرم قــدس » را مي آوريــم : ديده فروبسته ام از خاکيان تا نگرم جلؤە افلاکيان شايد از اين پرده ندايي دهند يک نفسم راه به جايي دهند اي که بر اين پردٔە خاطرفريب دوخته اي ديدٔە حسرت نصيب آب بزن چشم هوسناک را با نظر پاک ببين پاک را آن که در اين پرده گذر يافته است چون سحر از فيض نظر يافته است خوي سحرگير و نظرپاک باش رازگشايندٔە افلاک باش خانۀ تن جايگه زيست نيست در خور جان فلکي نيست نيست آن که تو دادي سرُ سوداي او برتر از اين پايه بود جاي او چشمۀ مسکين نه گُهر پر دُر است گوهر ناياب به دريا در است ما که بدان دريا پيوسته ايم چشم ز هر چشمه فرو بسته ايم پهنه دريا چو نظرگاه ماست چشمه ناچيز نه دلخواه ماست پرتو اين کوکب رخشان نگر کوکبۀ شاه خراسان نگر آينۀ غيب نما را ببين ترک خودي گوي و خدا را ببين هر که بر او نور رضا تافته است در دل خود گنج رضا يافته است سايۀ شه مايۀ خرسندي استُ ملک رضاُ ملک رضامندي است کعبه کجا؟ طوف حريمش کجا؟ نافه کجا؟ بوي نسيمش کجا؟ خاک ز فيض قدمش زر شده و ز نفسش نافه معطر شده من کيم ؟ از خيل غلامان او دست طلب سوده به دامان او ذرّٔە سرگشتۀ خورشيد عشق مرده ، ولي زندٔە جاويد عشق شاه خراسان را دربان منم خاک در شاه خراسان منم چون فلک آيين کهن ساز کرد شيؤە نامردمي آغاز کرد چاره گر از چاره گري بازماند طاير انديشه ز پرواز ماند با تن رنجور و دلي ناصبور چاره از او خواستم از راه دور نيمه شب از طالع خندان من صبح برآمد ز گريبان من رحمت شه درد مرا چاره کرد زنده ام از لطف اگر پاره کرد بادٔە باقي به سبو يافتم اين همه از دولت او يافتم (رهي ، ١٣٥٤: ١٣٦-١٣٧) در شـعر حـرم قـدس رهـي معيـري بـه مجموعـه اي از واژه هـا و ترکيب هايـي مي رسـيم کــه وراي معانــي عــادي و ظاهــري قــرار دارنــد.