چکیده:
تغییر، فعالیت هدفمندی است که میان دو عنصر مربی متربی جریان دارد و برای تحقق
عینی آن، نیاز به بررسی مبانی ، اصول و به کارگیری روش های مناسب و نیز تعیین محتوا و
فعالیت های مطلوب در تعامل مربّی متربّی است . فقه نیز مجموعه بایدها و نبایدهای شرعی
در همه ابعاد زندگی انسان است که عمدتا به تنظیم رابطه او با خداوند و دیگر انسان ها
می پردازد و دارای موضوع، محتوا، قلمرو، اهداف و رسالت ویژه ای است . هدف از اجرای
این تحقیق ، بررسی شیوه های تعامل دانش فقه و دانش تربیت است . فقه و تربیت دو عرصه
مهمی هستند که در زندگی یک فرد مسلمان، نقش برجسته ای را ایفا می کنند. تربیت و
پرورش همه جانبه انسان، یکی از نیازهای ضروری و اساسی اوست و انسان در پرتو
تربیت صحیح است که به کمال مطلوب خویش نائل می شود. روش اجرای این تحقیق
روش توصیفی - تحلیلی است که اطلاعات و دادههای لازم را از معانی لغوی و اصطلاحی
عنوان بحث گرفته تا آیات، روایات و نظریات مورد نیاز بحث را، از کتب معتبر و متنوع
بیرون کشیده ، در جای مناسب ، همراه با تحلیل گردآورنده، به کار رفته است ؛ بنابراین نتایج
بیان می کند که با آگاهی از آثار و فواید تربیتی احکام و مسائل فقهی ، انگیزه انسان برای
انجام و اطاعت از این دستورات بیشتر می شود. در نتیجه نسلی آگاه، مومن و مقید به
دستورات اسلامی در جامعه پرورش می یابد، فرهنگ جامعه رشد می کند و جرم و جنایت
در جامعه کاهش می یابد و جامعه ای موفق را در پی خواهد داشت .
خلاصه ماشینی:
ﺑﻪ رﻏﻢ ﻧﻘﺶ ﺗﻌﯿﯿﻦﮐﻨﻨﺪه ﻓﻘﻪ در زﻧﺪﮔﯽ ﻓﺮد ﻣﺴﻠﻤﺎن و ﺟﺎﯾﮕﺎه وﯾﮋهاي ﮐﻪ در ﻧﻈﺎم ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ ﻣﺎ دارد و ﻧﯿﺰ ﺑﻪ رﻏﻢ ﻧﻘﺶ ﻋﻈﯿﻢ ﻓﺮاﯾﻨﺪ ﺗﺮﺑﯿﺖ در زﻧﺪﮔﯽ اﻧﺴﺎن ﻣﺴﻠﻤﺎن، ﻫﻨﻮز ﺗﻮﺟﻪ ﻻزم ﺑﻪ اﻣﺮ ﭘﮋوﻫﺶ در زﻣﯿﻨﻪ ﺑﺮرﺳﯽ آﺛﺎر ﺗﺮﺑﯿﺘﯽ اﺣﮑﺎم و ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻓﻘﻪ و ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻓﻘﻪ و ﺗﺮﺑﯿﺖ اﻧﺠﺎم ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ و ﺧﻸ ﭘﮋوﻫﺶﻫﺎﯾﯽ از اﯾﻦ دﺳﺖ ﮐﺎﻣﻼً ﻣﺤﺴﻮس اﺳﺖ.
ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ دﯾﺪﮔﺎه ﺷﻬﯿﺪ ﻣﻄﻬﺮي ﮐﻪ ﻓﻘﻪ را در ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎي ﻓﻬﻢ ﻋﻤﯿﻖ ﮔﺮﻓﺘﻪاند ﺑﻪ ﻃﻮر ﮐﺎﻣﻞ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ و ﺑﺎ دﻗﺖ در آﯾﺎت ﺑﻪ ﺷﻮاﻫﺪي ﺑﺮ میﺧﻮرﯾﻢ ﮐﻪ ﻣﺪﻋﺎي ﻣﺎ را ﺗﺎﯾﯿﺪ و ﺳﺎﯾﺮ دﯾﺪﮔﺎهها را ﻧﻔﯽ میکند ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﺮﺧﯽ از آنها اﺷﺎره میﮐﻨﯿﻢ: ﻧﺨﺴﺖ اﯾﻦ ﮐﻪ در ﻗﺮآن ﺑﺮاي اﻓﺎده ﻣﻌﻨﺎي ﻓﻬﻢ از ﻣﺎده ﻓﻘﻪ اﺳﺘﻔﺎده ﺷﺪه و ﺑﺮ ﺧﻼف اﻧﺘﻈﺎر ﻣﺎ، ﻣﺎدهی ﻓﻬﻢ ﻓﻘﻂ ﯾﮑﺒﺎر در ﻗﺮآن ﺑﮑﺎر رﻓﺘﻪ اﺳﺖ، درﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺎده ﻋﻠﻢ ﺑﺴﯿﺎر ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ؛ ﺷﺎﻫﺪ دﯾﮕﺮ اﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ آﯾﺎت ﺑﯿﺴﺖ ﮔﺎﻧﻪ، ﺑﺮاي ﺳﺮزﻧﺶ ﮐﻔﺎر و ﻣﻨﺎﻓﻘﯿﻦ ﺑﮑﺎر رﻓﺘﻪ اﺳﺖ و ﺧﺪاوﻧﺪ آنها را ﺑﺮ اﺻﻞ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪن، ﻓﻬﻢ ﻧﮑﺮدن ﺳﺮزش میکند ﻧﻪ ﺑﺮﻋﺪم ﻓﻬﻢ ﻋﻤﯿﻖ و دﻗﯿﻖ و ﻧﻪ ﺑﺮ ﺧﺼﻮص ﻓﻬﻢ اﺣﮑﺎم ﺷﺮﻋﯽ ﮐﻪ ﻣﻌﻨﺎي اﻣﺮوزي ﻓﻘﻪ اﺳﺖ» (موسوی، 1391، ص25).
در زﻳﺮ ﺑﻪ ﻧﻤﻮﻧﻪﻫﺎﻳﻲ از اﻳﻦ ﻣﻮارد اﺷﺎره ﻣﻲﻛﻨﻴﻢ: اﻟﻒ) راﺑﻄﻪ زن و ﺷﻮﻫﺮ: در ﻓﻘﻪ رواﺑﻂ و ﺣﻘﻮق ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ زن و ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻪ ﺷﻜﻞ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪای ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ و دو ﺑﺎب ﻣﻬﻢ ﻧﻜﺎح و ﻃﻼق ﺑﻪ اﻳﻦ اﻣﺮ اﺧﺘﺼﺎص ﻳﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ ﻛﻪ در آنها ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﺘﻌﺪدى از ﻗﺒﻴﻞ وﻳﮋﮔﻲﻫﺎى ﻣﺜﺒﺖ و ﻣﻨﻔﻲ زن و ﺷﻮﻫﺮ، ﺣﻘﻮق واﺟﺐ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ، ﻧﻮع رواﺑﻂ و ﻣﺎﻧﻨﺪ اﻳﻦﻫﺎ ﻣﻄﺮح ﺷﺪه اﺳﺖ.