خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) گونتر گراس؛گزارش یکزندگی«از مدینۀ فاضلهتا مالیخولیا» مردی با بیش از شصت سال سن وبرخوردار از تحسین جهانی که نامش بهعنوان نویسندهای برجسته در تاریخادبیات معاصر به ثبت رسیده،باخوشحالی و جدیت،و با آرامشی ویژه ازدوران جوانیاش سخن میگوید: «میخواستم تندیسساز شوم،اماآکادمی هنر دوسلدروف به علت کمبودسوخت تعطیل شد.
بیشک گراس همانند هاینریشبل-که در سال 1972 برندۀ جایزۀنوبل شد-مستحق دریافت این جایزهاست،اما این نویسنده یکی از آنآدمهای ناخشنود و اندیشمندانحاشیهای و شمکل آفرینی است کهمیکوشد تا آنجا که میتواند درسیاست عصر خود-و نه تنها کشورخود-دخالت کند.
این عبارت تفسیر گراس ازسالهایی است که در گذر آنها سوار بریک فولکس واگن با هزینۀ شخصی و بهمسؤولیت خود به ایراد سخنرانیهایانتخاباتی برای سوسیال دمکراتهامیپرداخت[و سرانجام میتوانستپست وزیر توسعه همکاریها یا فرمانداربرلین را از آن خود سازد].
گراس به عنوان نویسنده و هنرمند،آن سالها را از 1948 به بعد ثبت کردهو مستند ساخته و«گزارش تجربی»آنرا نیز منتشر کرده است:وقایعنگاری خصوصی که مثل دستگاهلرزهنگار روی میز تحریر نویسندهحرکات تاریخ جهان را ثبت میکند،وتنها زمانی که به اندازۀ کافی از مرکزانقلابها دور میشود،به درستی واکنشنشان میدهد.
یلناکودریاشووا،استاد فلسفه در«آرخانگلسک»،شهر شمالی روسیه،در این کنفرانس گفت:«فیلسوفانجوان به راستی گرفتار بهت و حیرتهستند و زندگی دشوار و گرانی همبر آنها تحمیل شده است.
گراس بدون نگرانی،تغییراتی را کهپس از وحدت مجدد آلمان در کشورشاتفاق افتاده ثبت میکند:«از بهار سال1990 به بعد در حالی که همواره به سفربین استراسند و لایپزیک میپرداختم،در منطقۀ لاموئیس،در حاشیۀ یکگودال یا بین حفرههای حفاری شدۀمعادن زغال با مناظر ویران شدۀ جدیدجایی برای اقامت یافتم."