چکیده:
به اعتقاد عارفان، انسان نسبت به سایر مخلوقات خداوند از ویژگی جامعیت برخوردار است و بهدلیل این جامعیت، هر یک از کمالات حقتعالی که در تعینات دیگر بروز و ظهور میکند، در تعین انسانی هم هست و ظهور دارد. ازاینرو، اهلمعرفت انسان را نمونه و نسخة کوچک عالم برمیشمارند و عالم را یک انسان مفصل و بزرگ تلقی میکنند. این نوع نگاه به انسان و جایگاهی که در این نگاه برای انسان در میان ماسویالله در نظر گرفته میشود و نقش و نسبتی که برای انسان نسبت به خداوند و نسبت به دیگر تجلیات او معرفی میگردد، مبتنی بر نوع خاصی از هستیشناسی است. هم انسانشناسی عرفانی و هم هستیشناسی خاصی که در پس آن قرار دارد بهصورتهای مختلفی در آثار عرفانی بررسی شدهاند؛ ولی بهظاهر در هیچ یک از آثار عرفانی یا دربارة عرفان، بخش مستقلی به پایههای هستیشناختی انسانشناسی عرفانی اختصاص نیافته و رابطة مبانی مزبور با آموزههای انسانشناسی عارفان بهصورت ویژه تنقیح نشده است. هدف اساسی از این پژوهش، بیان رابطة میان دو بخش اصلی مباحث عرفانی، یعنی هستیشناسی و انسانشناسی عرفانی است و بدین منظور، ابتدا به مباحثی از بنیادهای هستیشناسی و سپس به پارهای از مباحث انسانشناسی عارفان پرداخته، و رابطة این مباحث را بهاجمال بررسی و تبیین نمودهایم.
According to mystics, man is a comprehensive being compared to other creatures of God, and therefore, all of God's Attributes of Perfection that manifest in the other identifications will also manifest in the human determination. Thus, mystics have regarded man as a macrocosm. This worldview is based on a certain ontology that holds a special role and status for man in relation to God and the other divine manifestations. Both mystical anthropology and its ontology have been studied in various ways in mystical works, but in none of them, an independent section is devoted to the ontological foundations of mystical anthropology, and therefore the relationship between these principles and mystical anthropology is not specifically discerned. This paper seeks to explain the relationship between ontology and mystical anthropology. To this end, the foundations of the ontology and anthropology of the mystics have been studied in this paper.
خلاصه ماشینی:
com دريافت: 12/12/1397 - پذيرش: 27/03/1398 چکيده به اعتقاد عارفان، انسان نسبت به سایر مخلوقات خداوند از ویژگی جامعیت برخوردار است و بهدلیل این جامعیت، هر یک از کمالات حقتعالی که در تعینات دیگر بروز و ظهور میکند، در تعین انسانی هم هست و ظهور دارد.
روشن است که اولین جلوه، بهحکم اینکه جلوة وجود است، نه خود وجود، بالاخره یک مرتبه نقص ذاتی (در مقابل نقص عرضی) دارد و از این نظر، فاقد برخی کمالات ذات است؛ مثلاً استقلال اطلاقی و غنای اطلاقی ذات را نمیتواند داشته باشد.
رابطه اسم جامع الله با نفس رحمانی و اسم الرحمن اگر این نکته را در نظر داشته باشیم که اولین جلوة خداوند داراي اطلاق قسمی است و در همة جلوههای دیگر سریان دارد و به اعتبار این سریان، نفس رحمانی خوانده میشود، میتوانیم بگوییم که اولاً نفس رحمانی در تعین اول، بهشکل احد واحد، و در تعین ثانی ابتدا بهشکل الله (وصفی) و سپس بهصورت سایر اسمای کلیه و جزئیه و الهیه و کونیه در میآید.
حضرت دوم: عالم ارواح يا عالم عقول گفتیم که ذات حق با اولین جلوة خود، عوالم حقی و خلقی را به وجود میآورد و مقاطع مختلف این جلوه، به چهار حضرت تقسیم میشوند و حضرت پنجم هم انسانی است که کل مقاطع نفس رحمانی (چهار حضرت آن) را بهصورت احدیت جمعی ظهور میدهد.