چکیده:
جورجو آگامبن در آثارش از جهان نوین و آثار ادبی اش انتقاد می کند. رویکرد او اگرچه با زبانی
تازه ارائه شده است، مفهومی سنتی را بازتولید می کند. وی کسب تجربه ی ناب را در روزمرگی
پس از جنگ جهانی ناممکن دانسته است، تجربه ای که نخستین بار در کودکی رخ داده است،
باید در بزرگسالی ادامه یابد، اما این تجربه تنها در بزرگسالی گذشتگان رخ داده است . امکان
صادق هدایت که رمانی در جهان معاصر است، همانی نیست که آگامبن « بوف کور » تجربه در
می خواهد. اما هنگامی که راوی بوف کور از تجربه ی مرگ یاد می کند، درمی یابیم که او در عمل
این تجربه را در جهان امروزی نشان داده است . به هر روی صادق هدایت خو استه های
عرفان گرای آگامبن را برآورده نکرده است . صادق هدایت در این رمان به جای انسان کامل،
انسان ناکامل را معرفی کرده است.
این مقاله به روش تحلیلی به رمانی از ادبیات فارسی در کنار چند اثر دیگر، از دیدگاه جورجو
آگامبن می پردازد.
خلاصه ماشینی:
وی کسب تجربهی ناب را در روزمرَگی پس از جنگ جهانی ناممکن دانسته است، تجربهای که نخستین بار در کودکی رخ داده است، باید در بزرگسالی ادامه یابد، اما این تجربه تنها در بزرگسالی گذشتگان رخ داده است.
اما هنگامیکه راوی بوف کور از تجربهی مرگ یاد میکند، درمییابیم که او در عمل این تجربه را در جهان امروزی نشان داده است.
آگامبن در تعریف خود از تجربه به کودکی که اقامتگاه و گذرگاهی برای تجربه است، نظر دارد و میگوید: کودک به تجربهی ناب دست مییابد.
از دیدگاه هایدگر، با «آنجا» ست که انسان از هستی دور میشود و این سخن بدین معنی است که انسان، جایگاه منفیت است؛ به زبان دیگر، انسان با آنجا که مرگ است، هستی را درمییابد.
پس تجربهی مرگ نیز مانند زبان و در زبان رخ میدهد، اما این تجربه نیز متفاوت است و چهبسا تجربهی کودکی نباشد (مانند تجربهی هگلی که آگامبن آن را وارونهی تجربهی هایدگری به هیچرو نمیپذیرد).
آگامبن به پیروی از بنیامین میگوید: در روزگار مدرن به فقر تجربه رسیدهایم و سرچشمهی این فقر به جنگ جهانی اول برمیگردد، اما امروزه دیگر ویرانی تجربه به فاجعه نیاز ندارد، داشتن یک زندگی روزمره، یکنواخت و ملالآور در هر شهری برای آن کافی است.
در بوف کور صادق هدایت نیز تجربههایی به چشم میخورد که گاهی با اندیشههای آگامبن مخالف و گاه نزدیک است، این نزدیکی چون تجربه و زبان مرگ در همین حال که تجربهی پوچی را با خود دارد و از این جهت از اندیشههای آگامبن دور است، بدان سخت نزدیک است.