چکیده:
هدف مقاله پیشرو تحلیل نقش راهبردی ایران در تحولات سوریه به منظور ارائهی مدلی برای توازن منطقهای و نیز ارائه راهکارهایی برای سیاست خارجی کشورمان است. اهمیت استراتژیک روابط دوجانبه ایران و سوریه پای اغلب کشورهای عمده عرب، اروپای غربی و امریکا و اسرائیل را به تحولات این کشور باز کرده است و بنابراین در جنگ داخلی سوریه روابط ایران و سوریه دیگر برخلاف گذشته محدود به سطح دو جانبه و ابعاد امنیتی و ضد اسرائیلی نیست، بلکه میتوان گفت که این دو کشور، یک محور را تشکیل دادهاند، محوری که امریکا، اسرائیل، اروپای غربی و اکثر جهان عرب را متوجه خود ساخته است. با توجه به این مقدمه سوال اصلی مقاله این است که نقش راهبردی ایران در تحولات سوریه چگونه است و دارای چه اهداف و چشماندازی در سیاست خارجی است؟ علاوه بر این سوال اصلی سوالات فرعی دیگری نیز مطرح میشوند از جمله اینکه سوریه چه جایگاهی در منطقه خاورمیانه دارد؟ بازیگران منطقهای و فرا منطقهای حاضر در تحولات سوریه کداماند؟ نتایج این مقاله نشان میدهد که ایران در تحولات سوریه نقشی راهبردی دارد که این راهبرد در راستای توازن منطقهای بوده و چشمانداز سیاست خارجی ایران را در منطقه تعیین میکند؛ بنابراین در این مقاله تلاش میشود با روش کیفی و با استفاده از منابع کتابخانهای و نیز مقالات علمی و پژوهشی نقش راهبردی ایران در تحولات سوریه به منظور ارائهی مدلی برای توازن منطقهای و نیز ارائه راهکارهایی برای سیاست خارجی کشورمان تحلیل و تبیین گردد
خلاصه ماشینی:
سؤال اصلي مقاله اين است که تحليل ژئوپليتيکي شبکه هاي قدرت در عراق پسا داعـش داراي چـه مـدلي اسـت و آمريکـا چگونـه مي خواهد در شبکه هاي قدرت موجود در عراق پسا داعش نقش آفريني کند؟ علاوه بر اين سؤال اصلي سؤالات فرعي ديگري نيـز در اين تحقيق مطرح شده است که عبارت اند از اينکه اهداف آمريکا از نفوذ در منطقه خاورميانه کدام اند؟ مدل مطلوب آمريکـا از چگونگي چينش شبکه هاي قدرت در عراق داراي چه ويژگي هايي است ؟ و اينکه نيروهـاي کنـوني موجـود در عرصـه ژئوپليتيـک عراق کدام اند و در چه مناطقي ساکن اند؟ نتايج اين مقاله نشان مي دهد که هدف آمريکـا نفـوذ بلنـد مـدت در منطقـه خاورميانـه و تضمين امنيت متحدين خود از جمله اسرائيل و چالش آفريني براي ايران است و بنابراين مدل مطلوب قدرت در عـراق پسـا داعـش براي آمريکا عراقي تجزيه شده و فاقد حکومت مرکزي متمرکز است .
دليل ديگر موضع گيري نسـبت به آمريکا بود: ما به علت چپ بودنمـان در آن هنگـام ضـدآمريکايي ، ضدامپرياليسـم و ضـد ايـن مقولـه هـا بـوديم ، خصوصيات جريان هاي کردي عبارت است از: ١- نوعي علقه هاي عاطفي بين رهبران کرد و نظام جمهوري اسلامي ايران وجود دارد ٢- کردها در مقايسه با ساير گروه ها، مناقشه اي با شيعيان ندارند ٣- کردها با همسايه شمالي خود (ترکيه ) مشکلات جدي دارند ٤- صهيونيست ها در منطقه کردنشين نفوذ دارنـد و مـي خواهنـد از ايـن طريـق بـراي ايـران مزاحمـت ايجـاد کننـد .