چکیده:
در قرون میانهی اسلامی، جناحهای مذهبی متفاوتی در بغداد حضور و فعالیت علمی داشتند. مشرب علمی بعضی از این گروههای مذهبی، نظیر جماعت اخوانالصفاء و مکتب متکلمان و محققان امامی بغداد، فلسفی و کلامی بود. با وجود آنکه مشرب علمی این دو جناح به یکدیگر نزدیک مینماید، اما با بررسی تطبیقی آرای این دو گروه روشن میشود که در بعضی از مسائل با یکدیگر اختلافات مبنایی و جدی داشتند.
سیدمرتضی که برجستهترین نمایندهی مکتب متکلمان و محققان امامی بغداد بود، در نقد عقاید سایر مکاتب از دو روش نقد مستقیم و نقد غیرمستقیم استفاده میکرد. او در نقد عقاید کلامی اخوانالصفاء از روش نقد غیرمستقیم استفاده میکرد. شریف مرتضی بطلان عقاید اخوانالصفاء را در بعضی از محورهای کلامی مهم نظیر: تناسخِ ارواح، تأویل معجزات انبیا، انکار توسل، غیبت امام المنتظر، زیارت مشاهد ائمهو اقامهی عزای حسینی، ماهیت قرآن، کشف اسرار و رموز دین روشن کرد.
اختلاف کلامی اخوانالصفاء با شریف مرتضی را باید در عللی نظیر: التقاطیبودن عقاید اخوانالصفاء، گرایش آنان به تصوف، و تفوق فلسفه بر دین نزد ایشان جستجو کرد. بااینوجود، ازیکسو به دلیل مشرب عقلگرایی هر دو مکتبِ متکلمان و محققان امامی بغداد و اخوانالصفاء، و ازسویدیگر، آزاداندیشی اخوانالصفاء، آنان در برخی از مسائل کلامی با یکدیگر اتفاقنظر داشتند. سرانجام اخوانالصفاء به دلیل نادیدهانگاشتن قانون حاکم بر بقا، رونق و افول مکاتب کلامی، نهتنها در برابر مکتب متکلمان و محققان امامی بغداد، بلکه در برابر دیگر فرق کلامی شکست خوردند.
خلاصه ماشینی:
در جهان اسلام نیز عارف تامر، مصطفی غالب، عبداللطیف الطیباوی، محمود اسماعیل، عمر الدسوقی، حنا الفاخوری، عمر فروخ، فؤاد معصوم، محمّد فرید حجاب، یوحنا قمیر، عادل العوا، حمید عنایت، محمدتقی دانشپژوه، ذبیحالله صفا، فرهاد دفتری، سیدحسین نصر، علیاصغر حلبی و محمد غفرانی خراسانی پژوهشهای وسیعی درخصوص اخوان انجام دادهاند؛ اما باتوجهبه آنچه در بیان مسأله ذکر شد و دقت نظر در پژوهشهای اخیری که ازیکسو در زمینهی تاریخ اسلام و فلسفهی اسلامی و ازسویدیگر درخصوص حیات شریف مرتضی به رشته تحریر درآمده است، روشن میشود که هیچیک از پژوهشهای معاصر بر آن نبوده است که واکنش زعمای مکتب بغداد در مواجهه با عقاید ناصواب اخوانالصفاء را بررسی کند.
دلیل اهتمام شریف مرتضی در نقد عقاید نادرست اخوانالصفاء، نخست این بود که رسائل اخوانالصفا (۱۲، ص: ۴۶) دردسترس عموم بود و آنها تلاش میکردند که نسل جوان را تعلیم دهند و جذب کنند؛ چراکه در نظر ایشان، جوانان به دلیل اینکه تحجر و تعصب مذهبی نداشتند، برای پیوستن به نهضت ایشان مناسبتر بودند (۱۵، ج۴، ص: ۱۷۳ و ۵۷)؛ دلیل دوم این بود که ازآنجاییکه اخوانالصفاء در بغداد شعبهای استوار داشتند (۱۹، ج۱، ص: ۶۹؛ ۴۵، ص: ۱۱؛ ۲۸، صص: ۶۵-۶۸)، موفق شدند بر اندیشهی اسلامی بغدادِ عصر خود تأثیر بگذارند (۲۸، صص: ۵۷ـ۷۰)؛ ازاینرو متعاقباً میتوانستند بر فضای اعتقادی شیعیان نیز تأثیرگذار باشند؛ دلیل سوم این بود که ازیکسو، عقاید کلامی امامیه تبیین و تثبیت شود و ازسویدیگر، اعتقادات و باورهای مذهبی اثنیعشریان تحدید و از عقاید اخوانالصفاء تفریق شود.