چکیده:
یدگاهها و آرای صاحبنظران و عالمان دینی در خصوص ماهیت نظام اسلامی براساس اینکه چه مبنایی را برای مشروعیت حکومت به رسمیت شناخته باشند، چه صفات و شرایطی برای حاکم و زمامدار اسلامی ضروری است و وی مطابق با ادله شرعیه زمامدار اسلامی باید واجد چه شرایط و صلاحیتهایی باشد متفاوت است. یکی از فراگیرترین این دیدگاهها به فقیه و مجتهد بودن به عنوان یکی از ویژگیهای حاکم و زمامدار اسلامی تاکید دارد؛ دیدگاهی که ازآن به «ولایت فقیه» تعبیر میشود. نکته قابل تامل این است که عموما به هنگام نظریه پردازی در این خصوص و درخصوص برخی دیگر از موضوعات فقه سیاسی این گونه تلقی میشود که این مقولهها صرفا شیعی هستند لذا نظریههای اهل سنت در خصوص آنها، چندان مورد عنایت قرار نمیگیرد، از همین رو این سوال ممکن است مطرح شود که آیا نظریه و مدل ولایت فقیه، مختص عالم تشیع و دیدگاههای فقهی شیعه است یا اینکه در میان اهل سنت نیز طرفدارانی دارد؟ موضع علمی و فقهی اهل سنت در خصوص این مقوله چیست؟ چه نظرات و دیدگاههایی در میان آنها در این باره مطرح است؟ و این دیدگاهها برچه مبنایی استوارند؟ و … از جمله سوالاتی است که این پژوهش به آن میپردازد.
What are the views and opinions of religious scholars and scholars regarding the nature of the Islamic system, based on what basis they have recognized the legitimacy of the government, what are the characteristics and conditions for the ruling ruler of Islam, and what conditions and conditions should be fulfilled in accordance with the arguments of the Islamic ruler. Qualifications are different . One of the most widespread of these views is to emphasize jurisprudent and mujtahid as one of the characteristics of the ruling and ruling ruler of Islam, which is referred to as "Velayat-e faqih"From the study of the jurisprudential opinions of the Sunni elders and jurisprudents such as Ibn Khaldun Maliki, Mawardi Shafei, Judge Abu Ali Haibali, Mir Seyyed Sharif Jorjani Shafei, Azd al-Din Eid Shafei, Ibn Quddah Hanbali, Abdol Malik Javeni Shafei, Ghazali Ash'ari Shafei, Ibn Hazam and Ibn Taymiyyah Hanbali and ... we find The theory of velayat-e faqih (meaning the necessity of the jurisprudent and the mujtahid of the ruler and governor of the Islamic state) is accepted and even consensus (Sunni scholars). The point is worth considering
خلاصه ماشینی:
تأکید میکند و علت انقلاب اسلامی را آمیزهای از سلطه و نفوذ اقتصادی غرب، فقدان طبقات و گروههای اجتماعی که پایگاه قدرت دولت باشند، تأثیر منفی نوسازی بر طبقات اجتماعی، سرکوب سیاسی و فقدان آزادیها، تحول در اندیشه شیعی و رادیکال شدن آن و سرانجام، ائتلاف همهی گروهها زیرنظر روحانیت را مجموعه عواملی میداند که به شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی ایران منجر شد.
درواقع، تقسیمبندی وی از آزادی به دو گونه منفی و مثبت میتواند مبنایی برای تحلیل انقلاب اسلامی ایران قرار گیرد؛ بر این اساس، چنانچه آزادی را به روشی که برلین آن را تعریف کرده، مبنای تحلیل انقلاب اسلامی قرار دهیم، این انقلاب دارای دو وجه سلبی و ایجابی است؛ در وجه سلبی انقلاب اسلامی در پی نفی استبداد داخلی، سلطه خارجی، سیاستهای اسلامزدایی رژیم شاه و وضعیت نامطلوب اقتصادی ایجاد شد و در وجه ایجابی، این انقلاب، تحولی برای دستیابی و تحقق مردمسالاری دینی، استقلال ، آزادی، کارآمدی، محرومیتزدایی، رفع فقر و استضعاف بود.
درواقع، انقلاب اسلامی اقدامی برای فراز کردن آرمان آزادی در حیات فردی و اجتماعی ایرانیانِ مسلمان بود که تلاش برای تحقق این آرمان در دو مرحله صورت گرفت؛ ابتدا علیه موانع آزادی؛ یعنی استبداد داخلی، سلطه خارجی، اسلامزدایی رژیم شاه و وضعیت نامطلوب اقتصادی اعتراض و انقلاب صورت گرفت و این موانع از سر راه برچیده شد و در گام بعدی، ملت ایران در مسیر تعیین سرنوشت خود (آزادی مثبت) کوشید تا به ارزشهایی چون مردمسالاری دینی، استقلال، آزادی، کارآمدی، محرومیتزدایی، رفع فقر و استضعاف و ...