خلاصه ماشینی:
"این روش آموزش به گونهای بود که به جای پرورش هنرمندان در حال شکوفایی تئاتر،در جهت کالبدشکافی ساختمان متن و بررسی و تحلیل اینکه یک درام چگونه روی میدهد(و به شکلهای دیگری نیز امکان دارد)تأکید داشت و باعث میشد که دانشجویان فقط به نظریهپردازیهای سطحی دربارهی خصوصیات و ویژگیهای نهفته شخصیتها و بیان سلایق و علایق شخصی خود اکتفا کنند.
از دانشجویان انتظار (به تصویر صفحه مراجعه شود) "لیوان آب"اثر اوژن اسکریب به کارگردانی ایمر کرنی (Imre Kere?nyi) 2004 میرود که برای یادگیری این روش تنها بر چهار نمایشنامه متمرکز شوند نمایشنامههایی که این امکان را به آنها میدهد تا متون اجراها را عمیقا مورد تحلیل و بررسی قرار داده و طیف متنوعی از روشهای مختلف را به کار گیرند.
برای مثال در کلاس من،براساس لحظات نانوشتهای که هپولیتا(ملکه پریان در رؤیای شب نیمه تابستان)بهتنهایی روی صحنه حضور داشت، بحثی داشتیم در مورد اینکه:«آیا هیپولیتا از نامزدی قریب الوقوع میترسد یا تلاش میکند که آن را جلو بیاندازد؟» "اینشتین در ساحل"چالش دیگری برای تحلیل به دست میدهد،چرا که این نمایشنامه را میتوان یک اثر پسانمایشی (Post Dramatic) توصیف نمود:در این مورد،اجرا از تکهها و بخشهایی از متون گذشته استفاده میکند و متن نسبت به دیگر جنبههای نمایشی اجرا، بهطور برابر و یا حتی کمتر مورد تأکید قرار میگیرد.
این دوره بهطور متوالی از نظر کارایی و تأثیرگذاری روشها و ابزارهایی که برای تحلیل متن به کار میروند مورد ارزیابی قرار میگیرد،اینکه کدام نمایشها به کدام ابزارها بهتر جواب میدهند،کدام یک درست عمل نمیکنند و چرا؟همینطور که کلاس از یک نمایش به نمایش دیگر میرسد،شاگردان بیشتر متوجه میشوند که اصول و قواعد تحلیل که پیش از این مناسب مینمودند،ممکن است کمکی به جمعآوری اطلاعات دربارهی متن یا اجرای اخیر نکنند."