چکیده:
عبدالرحمان حنبکه میدانی از مفسران معاصر اهل سنت می باشد که در تفسیرش با نام معارج التفکر و دقائق التدبر، سوره هایقرآن را بر اساس ترتیب نزول تفسیر کرده است. با توجه به بررسی انجام شده بر روی تفسیر مذکور، مباحثي مرتبط با اهتمام وی به تنزیل، در مبانی و روش های تفسیری يافت شد. این پژوهش بعد از ارایه آن مبانی و روش ها، به نقد و بررسی آنها می پردازد. ضرورت بحث، تبیین صحت و اعتبار این سبک از تفسیر است. همچنین این پژوهش از حیث نقد و بررسی مبانی و روش های میدانی بر مبنای اهتمام به ترتیب نزول در تفسیر معارج التفکر تازگی دارد. در نهایت بعد از نقد و بررسی آن مبانی این نتیجه حاصل گردید که اکثر موارد در مبانی و روش های تنزیلی تفسیر، بدون توجه به تنزیل هم میتوان به فهم بهتری از آیات دست یافت و توجه به تنزیل در فهم آیات چندان کارگشا نیست.
Abdulrahman Hanbakah Meidani is a Suni Quran commentator who has interpreted Quranic Surahs in accordance with their order of revelation in his work entitled “Maarej Al-Tafakor va Daghyegh Al-Tadabor”. Researchers conducted on the above book show some discussions addressing the issue of the order of revelation in his interpretations methods. The current paper analyzes the examples following the introduction to the foundations and methods. The discussion seeks to explain the accuracy and validity of this method of interpretation. In addition, the current paper is new in addressing the issue of field study methods and foundation based on the order of revelation applied in the book Maarej Al-Tafakor va Daghyegh Al-Tadabor. Having analyzed the foundation of interpretation it was concluded that in most instances better understanding would be achieved in the absence of attention to the order of revelation in the foundations and methods of the order of revelation and taking into account the order of revelation (Tanzil) is not much required.
خلاصه ماشینی:
چنانچه در ابتداي کتاب «نوح عليه السلام و قومه في القـرآن المجيـد» بـه آن اقرار دارد و سعي او بر اين است که اين اصل را در همه آثار خويش به کار بندد: «نصوص اين دانش را مطابق با ترتيب نزول قرآن و نه بر اساس ترتيب سوره هاي قرآن در مصحف [کنوني] مرتب کرده ام تـا نظـرات قابـل تأمـل و هـدايت کننـده اي را بـا توفيـق خداوند براي استنباط بيانات قرآني از لطـايفي کـه حکمـت الاهـي تحـت اسـاليبي همچـون دعوت و حکمت تربيت الاهي و نيز ابداعات بياني و ادبي قرآن ، ما را بدان فـرا مـيخوانـد، جمع کنم » (حنبکة الميداني، ۱۴۲۰، صص ۹-۱۰؛ همچنـين ر.
»( ميداني، ١٤٢٠، ج ١، ص ٤٣٧) ايشان در ادامه به توجيه و تفسير ارتباط ميان اين آيات ميپردازد: «دلالت اين ترتيب به اين شکل است که اولا علم ، اولين قدم [در خداشناسي] اسـت و علم از جانب خداي خالق است که وسيله [کسـب آن ] قرائـت کتـاب نـازل شـده از جانـب خداوند مي باشد و تدوين علم هم با قلم به همراه استعانت از خداوندي است که خـالق مـي باشد؛ دوم اينکه علم از جانب خداوند [انسان را] به بزرگداشت خداونـد هـدايت مـي کنـد؛ سوم اينکه راه رسيدن به حقيقت بندگي خداوند مداومت داشـتن بـر ذکـر پروردگـار و دل بستن به او از راه جدا شدن از هر نوع شرکي مي باشد؛ چهارم اينکه فکر در تصورات انسـان در مورد صفات پروردگار به جايي ميرسد که مي تواند آن را درک کنـد و در آن مرحلـه هر نشانه اي از نشانه هاي هسـتي دلالـت بـر صـفتي از صـفات پروردگـار دارد کـه مسـتحق بزرگترين حمد و برترين ثناء است لذا کاملترين حمد بـراي پروردگـار جهانيـان اسـت کـه رحمان و رحيم است ؛ پنجم اينکه بعد از محقق شدن مراحل گذشته ، انسان مستعد مـي شـود که نفس و قلب و فکرش در حالت تسبيح قرار بگيرد و اين تسبيح فکري، روحي و قلبي بـه گونه اي است که کثافات مادي متعرض آن نمي شود.