چکیده:
تفسیر، روش علم حقوق است و خود زیرشاخههایی دارد. هر یک از این خردهروشها دارای مبانیای هستند و از ابزار و فنونی استفاده میکنند که با مبانی مذکور سازگاری داشته باشد. یکی از این خردهروشها در علم حقوق، روش تفسیر نظاممند است. مبنای اصلی این روش تفسیری، تفسیر بخشی از متن بر اساس سایر بخشها است، به نحوی که انسجام و یکپارچگی متن حفظ شود. یکی از فکرافزارهایی که در این روش بهکار میرود، استنتاج بهترین تبیین است. این شیوه استدلالی از سه مرحله گذر میکند: ابتدا قرائن و شواهد را مشاهده میکند؛ سپس جهت توضیح و تبیین آن قرائن، حدسها و فرضیههایی ارائه میدهد و در نهایت از میان این فرضیات رقیب، بهترین فرضیه را انتخاب میکند. منظور از بهترین فرضیه، فرضیهای است که توان توضیح بیشترین قرائن را داشته باشد و از پیچیدگی کمتری برخوردار بوده و با نظام حقوقی نیز سازگار باشد. این روش استدلالی، علیرغم ناشناخته بودن نامش، در علم حقوق بسیار مورد استفاده قرار میگیرد. پژوهش حاضر میکوشد این شیوه استدلالی را به لحاظ منطقی توضیح دهد و جایگاه آن را در علم حقوق تحلیل نماید و با ارائه مثالهایی عینی، نحوه کاربرد آن را روشنتر کند.
Interpretation is the method of law. It has sub methods. Any of these sub methods have basis and use technique that coordinate with its basis. One of the sub methods at law is the systematic method of interpretation. The major base of this method is to interpret a part of text in correspondence with the other parts so that the text’s coherence is preserved. One of these techniques that is used in this method is Inference to the best explanation. It includes three phases: to observe the facts and cases, to propose the theories and guesses to explain those cases and facts, to choose the best explanation through the rival theories. The best theory is that can explain more cases and be less complicated and have more consistency with the legal system. Inference to the best explanation is used in law very much though its name is less known. This inquiry tries to explain this way of argument logically and analyze its position at law and clarify its application by several instances.
خلاصه ماشینی:
کاربرد استنتاج بهترين تبيين در تفسير قانون محمد صالحي مازندراني * تاريخ دريافت : ١٣٩٨/٠٨/٠٧ پيام محمدي ميرعزيزي ** تاريخ پذيرش : ١٣٩٨/١٢/٠١ چکيده تفسير، روش علم حقوق است و خود زيرشاخه هايي دارد.
روش تفسير ادبي روشي است که در آن تنها ماده يا عبارتي که موضوع تفسير اسـت مورد بررسي قرار مي گيرد و کوشـش مـيشـود بـا اسـتفاده از تمـام ابزارهـاي ادبـي و دستوري و معناشناختي و عقلاني، سکوت و اجمال و تعارض قانون رفع شود.
سـه مـورد اول، يعني قياس و استقراء و تمثيل ، به تفصيل مورد بحث و بررسـي قـرار گرفتـه انـد امـا در مورد استنتاج بهترين تبيين ، هيچ اثر قابل توجهي در ادبيات حقوقي وجود ندارد؛ اگرچه اين شکل استدلال توسط حقوقدانان عملا به کار گرفتـه شـده اسـت .
در واقـع مـيتـوان گفت غالب استدلال هاي ما به صورت استنتاج بهترين تبيين اسـت ؛ چراکـه معلومـات مـا غالبا ناقص است و تمام اطلاعات و دادهها را در اختيار نداريم ولي به هر حال مجبور بـه نتيجه گيري هستيم .
تبيين دليل محور يا عقلي ـنيتي بر اساس اين ديدگاه، توضيح و تبيين علمي امور اجتماعي، تعيين دلايل معقولي است کـه فاعلان آن امر اجتماعي، براي رفتار خود دارند (مرديها، ١٣٩٥، ص.
استنتاج بهترين تبيين يکي از فنون و فکرافزارهـايي اسـت کـه در روش تفسـير نظام مند مورد استفاده قرار ميگيرد تا ابهام و تعارض و سکوت را در متون قانوني چاره کند.
همـانطـور کـه گذشـت ، استنتاج بهترين تبيين يک ابزار فکري است که در روش تفسير نظاممند بـه کـار مـيرود.