چکیده:
تا کنون پیرامون دلایل دشمنی سلطان محمود با فردوسی سخن بسیار گفتهاند امّا در این میان، نقش تاثیرگذار شعرای دربار غزنه چنانکه باید مورد توجّه قرار نگرفته است. بهنظر میرسد تضادهای دروندرباری این شاعران، حسدورزی ناشی از ناتوانی آنان در عرصة حماسه سرایی، اهتمام جدّی ایشان به کسب رضایت محمود از طریق خوار و کم مقدار جلوه دادن شاهنامه و... از عمدهترین علل حرمان فردوسی و تشدید این دشمنی تاریخی بوده است.
خلاصه ماشینی:
علاوه بر این، بسامدِ خوارداشت شاهان و پهلوانان حماسی ایران- بهویژه رستمِ فردوسی که رشک امیر را برانگیخته ـ در قصایدی که در مدح محمود سروده شده به اندازهای زیاد است که میتوان گفت به احتمال فراوان این شعرا سعی داشتهاند به منظور دلجویی و حمایت از سلطان، اینگونه به مقابله با شاهنامه برخیزند و با بهکار بردن تعبیراتی از قبیلِ «شاهنامه پس از این هیچ ندارد مقدار» تا آنجا که میتوانند فردوسی و شاهکار جاودانهاش را خوار و بیمقدار نشان دهند.
این روایت که به احتمال قریب به یقین سالها پیش از نگارش و تدوین تاریخ سیستان زبانزد خاص و عام بوده، علاوه بر این که نشاندهندة تلقی مردم آن عصر از علت دشمنی محمود و فردوسی است، شعرای مدّاحی چون عنصری و فرّخی را نیز بهکار آمده و آنان به منظور دلجویی از ملک محمود و صحّه گذاشتن بر این نکته که اندر سپاه او هزار مرد چون رستم هست، سعی کردهاند برای بیارج جلوه دادن سخن فردوسی، در خوارداشتِ رستم بکوشند؛ چنانکه عنصری ضمن تأکید بر غیر قابل باور بودن داستانهای شاهنامه، هیچ یک از شاهان و پهلوانان حماسة ملّی را قابل مقایسه با محمود و سپاهیانش نمیداند و با اشاره به اینکه «به چشمِ خویش» بزرگیها و دلاوریهای بیشماری از سلطان دیده است، تفاخر و نازِش به پهلوانان افسانهای را کاری بیهوده میداند: اگر ز دجلــه فریــدون گـذشت بیکشتی سمــر درست بــود نــادرست نیـز بــود به چشم خویش بسی دیدهام که شاهِ زمین به شاهنامه بر، این بر حکایت است و سمر تــو تــا درست نــدانی سخــن مکن باور به نیک روز و به نیکی زمان و نیک اختر...