خلاصه ماشینی:
ایشان در سال 2013، با همکاری خانم وندن برگ از دانشگاه لیدن هلند کتاب داستان برزو به روایت دو داستانگو از بویسون(ازبکستان) را منتشر کرد و البتّه پیش از آن نیز در بارۀ برزونامه آثاری از ایشان منتشر شده بود(رک: کتابنامه).
زمانی پیرمردی که سواد فارسی داشت و من 30 تا 35 سال پیش با وی مصاحبه کرده بودم، مرا از شاهنامهخوانی و سنّت نقل داستانهای شاهنامه و داستانهای شفاهی و مکتوب که بهعنوان ضمیمه و تکملهای بر شاهنامه تصنیف میشدند و نیز داستانهای پریان، افسانهها، دیگر انواع داستان و اشعاری که در میان تاجیکان در قلمرو ازبکستان، در مناطقی همچون: بخارا، سمرقند و بویسون رشد کردهاند، آگاه کرد.
هر داستان ویژگیها و ساختار خاص خود را دارد؛ برای مثال، در یکی از داستانها رستم وقتی که اسفندیار را شکست میدهد، فقط دوازده سال دارد و بنا به گفتۀ داستانگو(قاهر رحمان)، از چشمهای اسفندیار گیاهی به نام حزوری اسپند(اسپند وحشی) سبز میشود که میتواند بهعنوان درمانی برای هزار بیماری بهکار رود.
در شاهنامه و نیز در میان مردم، اعتقاد بر آن است که برزو نوۀ رستم و پسر سهراب است، امّا این مطلب نیاز به بررسی بیشتر دارد.
در بخش توضیحات، آمده که داستان برزو برخی اوقات بهعنوان بخشی از شاهنامه قلمداد شده، امّا باید درنظرداشت که این متن بخشی از کار فردوسی نیست، بلکه خود کاری مستقل است(Skazki 1981: 261).
من در 1995، گونۀ دیگری از داستان «رستم و برزو» را از زبان جوره کمال(1997-1921)، ضبط کردم که در آن، درست همچون گونههای مکتوب این داستان، برزو بهعنوان پسر سهراب معرفی میشود.