چکیده:
تحولات و پویاییهای ژئوپلیتیکی جنوب غرب آسیا متاثر از گفتمان و پاد گفتمانهای مختلفی است؛ اما آنچه
جمهوری اسلامی» اسلام شیعی «در این میان بیشتر به چشم میآید رقابت سه گفتمان مسلط با عنوان گفتمان غرب است. هر سه گفتمان فوق از یک» مبارزه با تروریسم «اعراب سنی و گفتمان» ضد شیعی «ایران، گفتمان ب هعنوان دشمن دارند.» دیگری «هویت مسلط برخوردارند که بر مبنای همین هویت مسلط سعی در تعریف هویت و گفتمان اسلام شیعی» ایران «و» شیعه «گفتمان ضد شیعی اعراب سنی بر مبنای همین تفکر دیگری خود را مبارزه «قرار داد هاند؛ اما گفتمان غرب دیگری خود را» آمریکا «و» سکولاریسم «جمهوری اسلامی، دیگری خود را قرار داده است. نکته کلیدی بحث هم به همین مسئله مرتبط است.» مبارزه با بنیادگرایی اسلامی «و» با تروریسم در حقیقت، گفتمان غرب بر مبنای تئوری قدرت هوشمند خود و با توجه به مولفههای جنگ نرم معتقد به هیچ دوست یا دشمنی برای خود، در همه زمانها و مکانها نیست؛ بلکه بر مبنای سیاست خارجی پراگماتیسمی یا عم لگرایانه خود بسته به نوع استراتژیها و اهداف ژئوپلیتیکی خود به این کار مبادرت م یورزد؛ اما هر دو گفتمان ژئوپلیتیکی عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران دیگریخود را هویتی ثابت و همچنین کشوری واحد قرار
داد هاند و به تبع آن، در همه شرایط و زما نها بر مبنای همان دیگری به روایت ژئوپلیتیکی خود اقدام میکنند.
Geopolitical developments and dynamics southwest of Asia are affected by diversity of discourses and pro-discourses (halo discourses). Three dominant discourses, i.e. Islamic Republic of Iran's "Shiite Islam Discourse", Sunni Arabs' "Anti-Shiia Discourse" and West's "Anti-Terrorism Discourse", are the most distinguished types of discourses in the series. All the three discourses enjoy dominant identity; On the basis of the dominant identity, the discourses try to define the identity of the `Other` as the enemy. On the same basis, the Sunni Arabs' "Anti-Shiia Discourse" considers "Shiism" and "Iran" as the `Other,' whereas the Islamic Republic's "Shiia Islam" Discourse takes "Secularism" and "the US" as the `Other'. The Western Discourse, however, considers "Campaign against Terrorism" and "Campaign against Islamic Fundamentalism" as the `Other.' That's exactly the key point. Based on the theory of the vigilant power of the `Self' and considering the components of the soft war, the Western Discourse does not believe in having any friend or enemy to the `Self' in any time or location; rather, it does so based on its pragmatic or functional foreign policy depending on the type of the strategies it takes and the geopolitical goals it follows. The geopolitical discourses of both Saudi Arabia and the Islamic Republic of Iran believe in a fixed identity and take a single country as the `Other' and consequently, on the basis of the same `Other" they provide their geopolitical narration under all times and circumstances.
خلاصه ماشینی:
در حقيقت ، گفتمان غرب بر مبناي تئوري قدرت هوشمند خود و با توجه به مؤلفه هاي جنگ نرم معتقد به هيچ دوست يا دشمني براي خود، در همه زمان ها و مکان ها نيست ؛ بلکه بر مبناي سياست خارجي پراگماتيسمي يا عمل گرايانه خود بسته به نوع استراتژي ها و اهداف ژئوپليتيکي خود به اين کار مبادرت مي ورزد؛ اما هر دو گفتمان ژئوپليتيکي عربستان سعودي و جمهوري اسلامي ايران ديگري خود را هويتي ثابت و همچنين کشوري واحد قرار داده اند و به تبع آن ، در همه شرايط و زمان ها بر مبناي همان ديگري به روايت ژئوپليتيکي خود اقدام مي کنند.
با توجه به اين مفهوم از قدرت بايد اذعان کنيم که موج ملي گرايي هاي بعد از استعمار در خاورميانه ، داراي قدرت هستند اما از نوع واکنشي ؛ يعني درست است که حرکت عظيمي ايجاد کرده اند اما با توجه به دشمني به نام استعمار شروع به هويت سازي کردند و واکنشي به «ديگري » بوده و به صورت خودانگيخته و معطوف به خود نبوده است ؛ و چون هنوز به سطح کنش نرسيده اند پس هيچ گونه خطر کليدي براي گفتمان غرب محسوب نمي شوند.
تبيين چگونگي تقابل سه گفتمان مذهبي مسلط در منطقه جنوب غرب آسيا هدف از تحليل سه کلان روايت متفاوت در مقاله حاضر، اشاره به اين نکته کليدي بود که نشان دهيم چگونه روايت هاي مختلف با بهره گيري از عامل مذهب به گفتمان سازي ژئوپليتيکي خاص خود مي پردازند.