چکیده:
فقها و حقوقدانان نقش و اعتباری خاص برای «عرف» قائل بوده و برای آن تعابیر و جایگاه ویژهای مد نظر قرار میدهند. بیتردید عرفها، سنتها و رسوم به تدریج به ارزشهای اجتماعی تبدیل شده و یا موجب شکلگیری آنها میگردند. با تحول در متغیرهای عرف مانند شرایط زیستی انسانها، پیشرفت سطح زندگی، تحولات فرهنگی و اندیشههای جدید و ... میزان اثرگذاری آن بر موضوعات مختلف همچون حقوق شهروندی افزایش مییابد. این مقاله سعی نمودهاست نقش مکمل «عرف» به عنوان یکی از منابع تأثیرگذار بر قواعد حقوقی جامعه و ارتباط آن با «حقوق شهروندی» را مورد بررسی قرار دهد. عرف از یک سو میتواند نقشی ایجابی در شکلگیری حقوق شهروندی ایفا نموده و در مواردی که قوانین نمیتوانند تمام حوایج مردم را پیشبینی نمایند به یاری آمده و به تکمیل، رفع اجمال و تفسیر آن میپردازد و گاه قانونگذار با اندک تغییر و تصرف بر عرف لباس قانونی میپوشاند. از سویی دیگر نیز میتواند مانعی برای تحقق آن یا نقش سلبی داشتهباشد؛ در اینگونه موارد قانون با ورود خود عرف را نسخ کرده و آن را مطرود مینماید. بهعبارت دیگر تازمانیکه لزوم توجه به حقوق شهروندی بههنجار مسلط مردم تبدیل نشود، ساز و کارهای حقوقی راه دشواری را برای رهیافت از آن پیشرو خواهند داشت.
Jurists and legal experts allocate a special role and value to custom and use particular interpretatons to explain its place. Undoubtedly, customs, traditions and norms have gradually turned into social values or paved the ground for their formation. Transformation of the variables related to conventions and customs like life conditions of human beings, development and progress, cultural changes, the emergence of new ideas and the like leads to an increase of its impact on various issues like citizenship rights. The current study seeks to investigate the complementary role of conventions and customs as one of the influential sources of legal codes of society and its relationship with citizenship rights. Conventions and customs, on the one hand, can play a positive role in the formation of citizenship rights and in those cases that law cannot predict all the needs of human beings serve as a vehicle to complement and cover up the deficiencies through providing new interpretations. Sometimes the legislator changes the conventions into a law by a number of modifications. On the other hand, it can also be an obstacle or play a negative role; in such cases, the law steps in and nullifies the convention and rejects it. In other words, as long as the necessity of paying attention to citizenship rights does not turn into a dominant norm, legal mechanisms will face a difficult path ahead.
خلاصه ماشینی:
نکته مهم در حقوق اسلام ، عدم اعتبار افراطي براي عرف است ، عرفي که مخالف شؤون انسان و اصل عدالت و شرافت ذاتي آدمي باشد را به رسميت نميشناسد زيرا بسياري از عرف هاي رايج بين مردم از تسامح و بياعتنايي به امر دين و حقيقت زندگي سرچشمه ميگيرند (عظيم زاده اردبيلي و ديگران ، ١٣٩١، ٩٣).
لازم به ذکر است اين مقاله داراي ماهيتي بين رشته اي بوده و ميکوشد ارتباطي بين مفاهيم و متغيرهاي اثرگذار بر عرف در فقه ،حقوق و جامعه شناسي و پيوند آن با مفاهيمي چون ارزش ، هنجار و قانون را درشکل گيري حقوق شهروندي بيان نمايد.
٢- نيازها و ضرورت هاي اجتماعي و خواسته هاي طبيعي انسان : در اين ديدگاه عرف پديده ايست اجتماعي که منشاء آن نيازها و ضرورت هاي جامعه ميباشد که آدميان به حکم فطرت خود آن نياز و ضرورت ها را دريافته و بدون اينکه با آنها به مخالفت برخيزند، وجود آن قواعد و مقررات عرفي را براي حفظ نظام زندگي ضروري ميشمارند.
بنابراين ميتوان حقوق شهروندي را داخل در مرزهاي جغرافيايي هر کشور تعريف کرد که نظر به جنبه ي ملي دارد با اين فرض فرهنگ ، ارزش ها، هنجار ها و عرف هاي جامعه در تبلور، تحول و تغيير آن اثرگذار ميباشند.
٣-٣ –٢-نقش سلبي عرف در شکل گيري حقوق شهروندي: مراد از نقش سلبي براي «عرف »، توانايي است که در جلوگيري از تحقق و توسعه «حقوق شهروندي» براي تمام يا بخشي از افراد جامعه دارد در اين حالت نقش هنجار و عرف نامطلوب در تضاد با توسعه حق و ارزش مطلوب ميباشد.