چکیده:
موضوع حقوق طبیعی از بحثهای مهم و قدیمی در اندیشۀ متفکران و فیلسوفان بوده است. اولین سؤال این است که مفهوم و جایگاه حقوق طبیعی در نزد مطهری و جان لاک چیست؟ دیدگاههای این دو حکیم دربارۀ چهار موضوع مهم حقوق طبیعی (آزادی، عدالت، مالکیت، حقوق بشر) و اختلافات و اشتراکات آنها چیست؟
در این مقاله تلاش شده است که مبانی این دو متفکر در زمینۀ حقوق طبیعی و حقوق بشر بررسی شود. همچنین در این مقاله به مبانی این دو متفکر نیز پرداخته میشود و دربارۀ مبانی آنها، که خداشناختی است یا انسانشناختی و یا هر دو، بیشتر مینویسیم. در ادامه، افتراقات و اشتراکات این دو حکیم را که متعلق به دو سنت فلسفی هستند، در مورد حقوق طبیعی و حقوق بشر و تأثیرات و پیامدهایی که میتواند در جامعۀ بشری داشته باشد، بیان میکنیم. در نتیجهگیری مقاله خواهیم دید که اختلافات دو حکیم و دو سنت فلسفی میتواند به ارائۀ دو مسیر متفاوت برای تکامل و پیشرفت بشریت منجر گردد.
The issue of natural rights is one of the old subject matters discussed by theologians and philosophers. My question in this essay is what John Locke and Morteza Motahhari’s views on the meaning and role of natural rights, especially, what their views on four central aspects of natural rights, namely freedom, justice, ownership, and human rights, are, and in what respects their views are resemble and in what others are different. The present study addresses critically the foundations of these two thinkers on natural right and consider whether or not these foundations are rooted in theology or anthropology or both? Then, shedding light on resemblances and differences between the two thinkers, who belong to different philosophical traditions, we assess the effects and consequences of their perspective towards natural rights concerning human society. Ultimately, we show that Motahhari and Locke’s perspectives towards human rights based on their distinct philosophical traditions introduce different horizons to human development and progress.
خلاصه ماشینی:
اولين سؤال اين است که مفهوم و جايگاه حقوق طبيعی در نزد مطهری و جان لاک چيست ؟ ديدگاه های اين دو حکيم درباره چهار موضوع مهم حقوق طبيعی (آزادی، عدالت ، مالکيت ، حقوق بشر) و اختلافات و اشتراکات آن ها چيست ؟ در اين مقاله تلاش شده است که مبانی اين دو متفکر در زمينه حقوق طبيعی و حقوق بشر بررسی شود.
مطهری درباره «حقوق طبيعی» ابتدا به بحث عدالت میپردازد و میگويد: «اصل عدل همان اصلی است که قانون تطابق عقل و شرع را در اسلام به وجود آورده است » [١٧، ص ١٢٤]، يعنی از نظر فقه اسلامی و لااقل فقه شيعه ، حکم عدل و شرع يکی است و برای اثبات حقوق طبيعی ابتدا به بحث عدل میپردازد.
[٢٠، ص ٤٦] مطهری بر اساس اين که انسان و جهان ، غايت و هدفی دارند معتقد است : «از نظر ما حقوق طبيعی و فطری از آنجا پيدا شده است که دستگاه خلقت با روشن بينی و توجه به هدف ، موجودات الهی را به سوی سعادتی که استعداد آن ها در وجودشان نهفته است سوق میدهد.
مسئله اساسی نگارنده در اين تحقيق ، کشف اشتراکات و افتراقات دو سنت فلسفی اسلام و غرب در مورد حقوق طبيعی و حقوق بشر بر اساس مبانی آنها بوده است و سعی شده است بدون هر گونه تعصب يا مبالغه ای، ديدگاه هر يک از دو سنت فلسفی را طرح و آن ها را با هم مقايسه و در پايان نتيجه گيری خود را از موضوعات مختلف عرضه نمايد.