چکیده:
بسیاری برآنند که حمله آمریکا به عراق سرفصل نوینی در روابط بین الملل و همچنین سیاست خارجی ایالات متحده محسوب میشود.این حمله نمودی است از تغییر در سیاست خارجی ایالات متحده از یک سیاست مبتنی بر«هژمونیجویی»به یک سیاست«امپراتوریجویانه»بهرغم اینکه سیاست ایالات متحده با واکنش منفی زیادی در سطح جهان روبهرو شد،اما در داخل ایالات متحده،حد اقل تا مدتی،از آن استقبال میشد.آنچه در اینجا حائز اهمیت است این نکته میباشد که چگونه چنین چرخشی در چارچوب سیاستگذاری خارجی ایالات متحده امکانپذیر شد.این مقاله تلاشی است برای نشان دادن چگونگی تکوین این سیاست در بستر گفتمانی مناسب در داخل آمریکا.استدلال اصلی آن نیز این است که از به هم پیوند خوردن موفقیتآمیز چند گفتمان این بستر مناسب گفتمانی فراهم شد.اینها از یک سو شامل چند گفتمان بنیادی سیاست خارجی آمریکا یعنی لیبرالیسم،استثناگرایی،و گفتمان امنیت ملی هستند که زمینه شکلگیری گفتمان جدید امپراتوری را برساختند و از سوی دیگر گفتمان امنیتسازی که عراق را به عنوان آماج اصلی عمل در چارچوب این گفتمان نوین به هدفی مشروع تبدیل کرد.باوجوداین،وجود گفتمانها و خردهگفتمانهای بدیل میتواند بهرغم این تغییرات،راه را برای مقاومت در برابر تداوم سیاست جدید هموار سازد.
خلاصه ماشینی:
"آیکنبری عناصر این سیاست یا راهبرد کلان جدید را به این شرح برمیشمارد: 1)عدم اجازه ظهور قدرت یا ائتلافی از قدرتها که در برابر هژمونی ایالات متحده هژمونیجویی کند که این به معنای نفی همیشگی موازنه قدرت است؛ 2)تحلیلی جدید از تهدیدات جهانی برمبنای اهمیت تروریسم؛ 3)نفی مفهوم بازدارندگی در شرایط نوین تهدیدات جهانی به دلیل ماهیت متفاوت تهدید و کنشگران تهدیدگر و در عوض تأکید بر تهاجم و جنگ پیشدستانه به جای بازدارندگی؛ 4)عدم لزوم احترام سنتی به حق حاکمیت دولتها؛ 5)بیارزش تلقی کردن قواعد،معاهدات،و شراکتهای امنیتی و در کل نفی چندجانبهگرایی؛ (1)-همانگونه که در بالا نیز اشاره شد،سیاست آمریکا در قبال افغانستان کم و بیش تا حدی از مشروعیت بین المللی برخوردار شد و عملا همراه با توجه به سازوکارهای چندجانبه و بهویژه تکیه بر نهادهای بین المللی مانند سازمان ملل بود.
از سوی دیگر،طرح خاورمیانه بزرگ با همه اجزای آن(یعنی تلاش برای ایجاد ثبات در خاورمیانه براساس تحکیم و تثبیت ارزشها و منافع ایالات متحده و شکل دادن مجدد به کشورهای منطقه براساس تبدیل نظامهای سیاسی آنها به حکومتهایی متکی بر عناصری در جامعه مدنی که با ارزشهای غرب در کل و ایالات متحده بهطور خاص هماهنگی داشته باشند)جلوهای دیگر از تأثیر روایت فروپاشی شوروی است- و البته در خود این«طرح»نیز میتوان به وضوح پیوند میان عناصر سه گفتمان اصلی سیاست خارجی آمریکا را دید و آن را بخشی دیگر از گفتمان امپریال جدیدی دید که در ادامه به آن میپردازیم."