چکیده:
گذر جویندگان سرچشمههای شاهنامه و نیز پژوهندگان تاریخ ایران پیش از اسلام لاجرم به خداینامگ میرسد. شوربختانه این کتاب پراهمیّت و بیهمتا در باب تاریخ و فرهنگ ایرانی از منظر ساسانی، گم شده و این فقدان، زیانی غیرقابل جبران برای فرهنگ و تمدّن ایران به شمار میآید.
پژوهندگان ایرانی و غیر ایرانی بسیاری در باب این کتاب گمشده دست به تحقیق زده و فرضیاتی مطرح ساختهاند. از آخرین پژوهشها در این زمینه، کتاب خداینامگ، شاهاننامۀ فارسی میانه (2018) نوشتۀ دانشمند فنلاندی یاکو همن ـ آنتیلا است که شاهنامه را نیز پیشتر به زبان فنلاندی برگردانده است. در این جستار، نگارنده با روشی توصیفی به معرفی و بررسی این پژوهش نوآیین پرداخته است.
همن ـ آنتیلا ابتدا یکی دو سوال اساسی مطرح کرده، سپس در تلاش برای یافتن پاسخ، در هفت فصل، از زوایای متعدّد به خداینامگ پرداخته و هر آنچه را به نوعی به آن مرتبط بوده، کاویده است؛ فصل ششم کتاب که وی در آن فرضیههایی متفاوت دربارۀ تعداد خداینامگها، محتوا، حجم، منابع و زمان تدوین آن را طرح ساخته، از این جهت که هر یک میتواند چالشهایی بسیار برانگیزد، اهمیّت بسیار دارد. از ویژگیهای پژوهش وی رویکردی دانشگاهی، احتجاجی- استدلالی و نگاهی بهشدّت انتقادی همراه با تردید نسبت به یافتههای پیشین است.
خلاصه ماشینی:
خداینامگ (شاهاننامه)، فارسی میانه، شاهنامه، هَمن ـ آنتیلا، ساسانیان مقدّمه «خداینامگ» نخستین و بهظاهر تنها تلاش برای تدوین تاریخ ایران پیش از اسلام از نگاه ساسانیان بوده است؛ تاریخنگاران ایرانی برای اولینبار بهمنظور ثبت روایتی جامع، دست از سنّت شفاهی و کتیبههای کوتاه برداشتند و به حوزۀ ادبیّات وارد شدند و خداینامگ محصول چنین رویکردی بوده است؛ ازاینرو میتوان این کتاب را تنها منبع اصلی و بیرقیب برای فهم و درک دوران ساسانی دانست.
با وجود شرایط ذکر شده، هنوز پرسشهایی مهم باقی ماندهاند که پاسخی علمی و متقن بدانها داده نشده است، از جمله اینکه: آیا خداینامگ تألیفی تقریباً حماسی از تمام دانش تاریخی و افسانهای ایرانی یعنی نوعی متن اصلی بوده و شاهنامۀ فردوسی در نهایت تنها نسخۀ کمی تجدیدنظرشده از آن عصارۀ دانش تاریخی ایران است؟ یا بهعکس، آن کتاب تنها فهرستی خشک و بیروح از برخی از نامهای شاهان با تاریخ تقریبی پادشاهیها و یادداشتهای پراکندۀ تاریخی و مطالب متفرق روایی و داستانی بوده است؟ و چنانکه آشکار است باب بحث و گفتوگو در این زمینهها همواره باز خواهد ماند.
فصل چهارم، «شاهنامههای کهن فارسی Classical Persian Shāhnāmes» (صص 131 تا 173) دومین بخش اصلی کتاب است، به بازماندههای خداینامگ گمشده در ادبیّات اسلامی ـ ایرانی اختصاص یافته است و نویسنده بر همین اساس در باب آنها بحث میکند؛ آن ژانر ادبی نیمه زندگینامهای که در حولوحوش زندگی و اعمال شاهان ایرانی تدوین شده و مهمترین شکل و بیانش را در شاهنامۀ منثور ابومنصوری(صص 147-141) و حماسۀ فردوسی(صص 167-152) میتوان یافت و البتّه ارتباط این ژانر با خداینامگ بهعنوان منبع اصلی چنانکه برخی از پژوهشگران طرح کردهاند، هنوز هم بسیار بحث برانگیز و مورد مناقشه است.