چکیده:
هدف مقالة حاضر، ارزیابی بلاغت سکوت دلالتمند و بررسی عوامل تأثیرگذار بر میزان این بلاغت است. مسئلة بنیادی مقاله، چگونگی، چندی و چرایی تأثیر سکوت تعمّدی است بر بلاغت کلامی که سکوت، در بافت آن تعبیه شده است. پیشاندیشی خطیب، شاعر یا نویسنده، برای جایگاه و اندازة کشش سکوت در بافت کلام، عاملی است که میزان بلاغت آن سکوت را رقم میزند. در مقالة حاضر که بر بنیاد شناخت عوامل تأثیرگذار بر این سکوت، شکل گرفتهاست، به دنبال جستاری در پیشینة بلاغت سکوت در ایران و پس از بررسی آرا و نظرات مختلف در این زمینه، با اتّکا به مواردی از سکوتهای بلاغی که در امّهات متون ادب فارسی برجای مانده، به واکاوی تعدادی از مهمترین این عوامل، از قبیل بافت، شخصیّت و مستمع، پرداخته شده است.در ادامه، نمونههایی از کارکردهای مختلف، متنوع و در عین حال، متفاوت سکوتهای بلاغی، همراه با نمونههایی از شعر و نثر آورده شده است و در پایان، این نتیجه حاصل شده که سکوتهای پیشاندیشیده، به مثابة بخشی عمده از کنش کلامی در بسیاری از موارد، بلاغتی بیشتر از کلامی دارند که جایگزین آن شدهاند.
This article aims at revealing the suggestive eloquence of silence and indicating some effective factors which influence on it. Hence, it is discussed how deliberate silence might enact implicitly in the verbal interaction within a text. The retrospect thought of rhetorician, poet, and author seems to be a significant factor in leading the degree of that eloquence of silence. This research focuses on the most crucial factors in controlling and leading this silence in the corpus of Persian literary texts; which the most important are the context and the audience. The samples are selected from the authentic literary texts, both verse and prose, to include all possible eloquences of silence in various contexts. The results affirm that the absence of retrospect verbal interaction or the eloquence of silence is widely implicit in the texts and functions as an efficient act while affecting the audience or reader more than other figures of speech.
خلاصه ماشینی:
اين سکوت در تمام مقوله هاي ارتباطي، نقش آفريني و بلاغت سازي ميکند؛ خواه در ارتباطات کلامي، «در فلسفه به نام غياب ، در نحو به نام مقولۀ تهي، در صرف به نام عنصر صفر و در تحليل گفتمان به نام سکوت » (سجودي و صادقي، ١٣٨٩: ٧١) و خواه در ديگر هنرها - در خوش نويسي، بياضي که در مقابل سواد است ، در نقاشي و معماري، فضا، در نوشتار شعر، سپيدخواني، در موسيقي، فاصله (و در سطح تخصصيتر سکوت گرد، سکوت سفيد، سکوت سياه ، سکوت چنگ ، سکوت دولاچنگ ، سکوت سه لاچنگ و سکوت چهارلاچنگ ) و در زنجيرة گفتار، «درنگي که در کسوت يکي از واحدهاي مهم زبرزنجيري زبان ميتواند وضعيت خودکار و ممتد زباني را تغيير دهد» (نقل به مضمون از ١٩٩٥٤,Block de Behar).
در گفتماني کارآمد، متکلم ، همان گونه که در انتخاب واژه ها و جملات براي گفتن برنامه دارد، در گزينش فضاهاي خالي که در آن بدون حضور واژه ها، صحبت ميکند نيز استراتژي دارد و در اصل ، بلاغت نيز حاصل همين استراتژي مؤثر است که در کليت بافت ، اتخاذ ميشود؛ چه در کلام شکل بگيرد، چه در سکوت .
توصيه هايي مثل : «رو به گورستان دمي خامش نشين / وان خموشان سخن گو را ببين » (مولوي، بيتا: ٧٢/٣)، در سختيها سکوت کن شايد خدا حرفي براي گفتن داشته باشد، «چو خواهي که گفتن نفس بر نفس / نخواهي شنيدن مگر گفت کس » (سعدي، ١٣٧٩: ١٥٣)، «فراوان سخن باشد آگنده گوش / نصيحت نگيرد مگر در خموش » (همان ) و بسياري ابيات و جملاتي از اين دست ، صحه گذار همين سهمي است که سکوت مستمع ، در بلاغت گوينده دارد.