چکیده:
در سطح جهانی و در روندهای کلی توجه به امور قومی، دو خط سیر کلی وجود دارد. نخست خط سیری که به حفظ تنوع فرهنگی اهمیت میدهد و از آن حمایت میکند و دوم خط سیری که ایدة یک دولت، یک ملت و یک زبان هنوز برایش جذاب است. در گفتمان غربی، به دلایل متعددی، خط سیر کلی به سمت حفظ تنوع فرهنگی است. اندیشهها و تصورات سابق مبنی بر اینکه تنوعات در جریان صنعتیشدن و مدرنیته رنگ خواهند باخت، ابطال شدند و حتی در مواردی نسبت جمعیتی گروههای اقلیت افزایش یافت. ترکیب روندهای فوق در کنار رشد اندیشههای پستمدرن که در بنیادهای تفکر مدرن و روایتهای کلان آن و از جمله ملیت تردیدهایی روا داشتهاند، موجب رشد اندیشه حقوق فرهنگی اقلیتها و قومیتها شد. اما در جهان سوم و مراکزی چون اروپای شرقی، به دلیل جذابیت پایندة ملت یکدست و یکرنگ، و برخی عوامل دیگر چون نگرشهای تاریخمحور (که وجود گروههای اقلیت را بقایای حوادث تلخ تاریخی میدانند)، امنیتیکردن افراطی مسایل قومی، غلبه نظریه توطئه و مسایل منطقهای و برداشت ناصحیح از روند جهانیشدن، باعث انکار حقوق مذکور و برخورد خشن با طرفداران حقوق تنوع فرهنگی شده است.
At the world level and in general trends regarding attention to ethnic affairs، two general courses can be identified. The first is a course that pay attention to the cultural diversity and supports it and the second is a course to which the idea of a single state، a single nation and a single language is still attractive. Previous ideas and notions to the effect that diversities will fade out in the process of industrialization and modernization were refuted and even in some cases the demographic proportion of minority groups increased. The conjunction of the aforementioned trends along with postmodern thoughts that have questioned the foundations of the modern thinking and its meta-narratives such as nationhood led to the rise of the idea of cultural rights of minorities and ethnicities. However، in the Third World countries and such regions as Eastern Europe، certain factors have caused the negation of such rights and violent treatment of advocates of cultural diversity rights. These factors include the persistent attractiveness of a coherent and homogenous nation، the prevalence of conspiracy theory، regional problems، and a misperception of the globalization process.
خلاصه ماشینی:
اما در جهان سوم و مراکزی چون اروپای شرقی،به دلیل جذابیت پایندۀ ملت یکدست و یکرنگ،و برخی عوامل دیگر چون نگرشهای تاریخ محور(که وجود گروههای اقلیت را بقایای حوادث تلخ تاریخی میدانند)،امنیتی کردن افراطی مسایل قومی،غلبه نظریه توطئه و مسایل منطقهای و برداشت ناصحیح از روند جهانی شدن، باعث انکار حقوق مذکور و برخورد خشن با طرفداران حقوق تنوع فرهنگی شده است.
از یک طرف در کشورهای غربی و صنعتی اختیارات و آزادیهای بیشتری به واحدهای محلی، گروههای قومی و فرهنگی و به طور کلی جوامع اقلیت داده میشود و تلاشهای فراوانی برای حفظ تنوع فرهنگی و رسمیت بخشیدن به زبانهای محلی و بومی صورت گرفته و به ثمر نشسته است.
برخی محققان نظیر دیوید میلر{P1P}که خود را منتقد انواع افراطی مکتب تنوع فرهنگی میداند،معتقد است گفتمان غربی و اعطای خودگردانی و فدرالیسم به گروههای قومی/اقلیت باعث تضعیف هویت ملی است.
بنابراین،میتوان گفت که تفاوت گفتمان جهان سومی و غربی در ساحتی است که آنها برای فعالیتهای قومی غیر امنیتی قایل میشوند.
یک نکته نیز شایسته ذکر است؛در هرجا که لوازم گفتمان غربی ایجاد و دموکراسی تحکیم شود،اگر روشنفکران و نخبگان به این نتیجه برسند که اقوام و اقلیتها از بین رفتنی نیستند،گفتمان مسلط دربارۀ هویت/دولت ملی یک دست و یکسان به چالش طلبیده شود و گروههای قومی/اقلیت نسبت به حقوق خود آگاهی پیدا کنند(یا چنین تصوری در آنها پدید آید)،در آن صورت تجربۀ غربی،البته با اختلافات جزئی در آنجا نیز تکرار خواهد شد.