چکیده:
مسئلۀ «واقعگرایی» برای فلسفۀ اسلامی آن است که چگونه میتوان واقعیت اجتماعی را تحلیل کرد که بتواند با هستیشناسی این فلسفه منطبق باشد و پدیدههای اجتماعی را براساس آن بررسی کند؛ ازاینرو، هدف مقالۀ حاضر تحلیل امور واقع اجتماعی در حکمت متعالیه است. مدعای نویسنده آن است که نظریۀ امر واقع اجتماعی با هستیشناسی حکمت متعالیه همخوان است. در مقابل این مدعا نظریهای قرار دارد که فلسفۀ اسلامی را برای مطالعۀ علوم انسانی و اجتماعی مناسب نمیداند. برای بررسی مدعای فوق از روش اسنادی و تحلیل کلمات فیلسوفان متعالی استفاده شده است. نتیجۀ حاصل از این نوشته اثبات واقعگرایی در شاخۀ فلسفۀ اجتماعی و فلسفۀ علوم اجتماعی است؛ چنانکه واقعگرایی پایۀ فلسفۀ اسلامی دانسته شده است. از دستاوردهای این مقاله میتوان در نظریهپردازی اجتماعی و شاخۀ فلسفۀ علوم اجتماعی استفاده کرد.
خلاصه ماشینی:
زیرا فیلسوفان مسلمان قواعد فلسفی را قواعد مربوط به امور حقیقی میدانند، ولی در تفسیر واقعیت پدیدههای اجتماعی اختلاف دارند که آیا این نوع از واقعیتها «اعتباری» و «برساختی» هستند یا همانند واقعیتهای عینی «حقیقی» هستند؛ درصورت برساختیبودن امکان تحلیل پدیدههای اجتماعی، بهنحوی براساس قواعد فلسفی وجود خواهد داشت، اما درصورت حقیقیبودن چنین امکانی منتفی خواهد بود و فلسفۀ اسلامی بهرهای در مطالعات اجتماعی اسلامی نخواهد داشت.
براساس این تفسیر «امر واقع اجتماعی» فضای تحقق انتزاعی وجود است؛ بهعبارت دیگر، همانطور که مفاهیم «ضرورت» و «نوع» در گزارههای «نظام جهان ضروری است» و «انسان نوع است»، دو مفهومی هستند که مصداقی در جهان خارج ندارند و از مفاهیمی گرفته شدهاند که بدون واسطه یا باواسطه از چیزهای خارجی انتزاع شدهاند، به همین نحو هم مفاهیم «اجتماعی» انتزاعاتی از چیزهای خارج از ذهن انسان هستند؛ برای مثال مفهوم «دزد» در گزارۀ «الف دزد است» برای توصیف انسانی به نام الف بهکار برده شده است، اما کاربرد واژۀ «دزد» برای انسانی به نام «الف» بهدلیل «انسانبودن» الف نیست، بلکه الف را از آن جهت «دزد» خطاب میکنیم که «مال» کسی را ربوده است.
به عقیدۀ هواداران این تفسیر از امر واقع اجتماعی، میتوان واقعیتهایی مانند جامعه و دولت را، گرچه فاقد مصداق و همتایی در جهان عینی هستند، ازطریق قوای حسی (مانند معقولات اولیه) بازیابی کرد؛ بهعبارت دیگر، به این گونه از هستیها، بهدلیل آنکه با یک عمل سادۀ ذهنی از مصادیق عینی و حقیقی بهدست میآیند، هستیهای انتزاعی گفته میشود (حائری، 1361: ص 57)؛ بنابراین، واقعیت اجتماعی فضایی است که تحققبخش چنین هستیهایی است.