چکیده:
انگارۀ محرف بودن کراسههای یهودیـمسیحی امروزه چنان بدیهی به نظر میرسد که شاید باورنکردنی به نظر برسد که زمانی چنین انگارهای در میان مسلمانان رایج نبوده باشد. این پژوهش در پی آن است تا با استفاده از روش پژوهش در «تاریخ انگارهها» (History of Ideas) تاریخ پیدایش و تکامل این انگاره را به شکلی تطبیقی در تفاسیر شیعه و اهل سنت مورد بررسی قرار دهد. طی این بررسی مشخص میشود که این انگاره در هر یک از دو جریان تفسیری سرگذشتی متفاوت را پشت سر گذاشته است؛ اما هر دو تقریبا در یک زمان به یک نقطۀ مشترک رسیده و در همان جا تثبیت شدهاند. شکل کلی این مسیر را میتوان با استفاده از الگوی سکوت ـ زمزمه ـ همهمه ـ پارادایم تحریفباوری ترسیم کرد؛ اما جزئیات این مسیر، شامل تاریخ پیدایش هر یک از مراحل، چرایی انتقال از یک مرحلۀ به مرحلۀ بعدی و حتی تعداد مراحل در دو جریان تفسیری شیعی و سنّی یکسان نیست. این مقاله با ارائۀ تصویری جزئینگر از این مراحل، به مقایسۀ این دو تصویر با یکدیگر میپردازد.
The idea of Biblical falsification is so widespread among Muslim scholars that it seems believable that once it had not been at existence at all. This paper aims to survey the history of the genesis and development of this idea in the Shi'ite and Sunnite exegeses by using the research method of "history of ideas". This survey shows that this idea has had two different stories in two traditions, but in both of them it has reached a common point simultaneously. The overall image of this path may be explained by the pattern of "silence-murmur-new paradigm", though the details -- including the history of genesis of each level, the reason of transmission from a level to the next, and even the number of levels -- differ in each tradition. This paper tries to compare these two different paths of historical development of the idea depict a detailed image of the story.
خلاصه ماشینی:
اين بررسي نشان مي دهد که تاريخ ايـن انگاره در هر دو جريان در کليات مشابه است ؛ يعنـي در هـر دو جريـان تفسـيري شـاهد يـک مرحلة اوليه هستيم که در آن هيچ حرفي از تحريف تورات يا انجيـل در ميـان نيسـت (مرحلـة سکوت )؛ بعد به دوراني مي رسيم که در ميان مفسران استثنائاتي ظهور مي کنند که بـه گونـه اي مبهم ، از وقوع نوعي تحريف در آن کتاب ها خبر مي دهند (مرحلـة زمزمـه ) و سـرانجام نوبـت دوراني فرامي رسد که ما آن را پارادايم تحريف باوري مي ناميم .
١. سير تحريف باوري در تفاسير اهل سنت تا آن جا که به تفاسير اهل سنت مربـوط مـي شـود، بهتـرين راه دسـت رسـي مـا بـه آراي مفسران دو قرن نخست ، کتاب ارزشمند تفسير طبري است ؛ زيرا چنان که سـزگين کـه -شـايد بتــوان او را پــرتلاش تــرين و يکــي از شــورمندترين محققــان ســنتي دانســت - و مــي کوشــيد حتي الامکان از اصالت منابع کهن دفاع کند، اذعان مي کند: بيشتر تفاسير دوران اموي و اوايـل دوران عباسي (قرن اول و دوم هجري ) از ميان رفته اند (سزگين ، ١٤١١، ٨٣/١).
The Development of Exegesis in Early Islam: the Authenticity of Muslim Literature from the Formative Period, London & New York: Routledge Curzon.
Edited by Marvan al-Atiah & Muhsin Kharabah & Vafa’ Taqi ad-Din. Beirut -Damascus: Dar ibn Kathir.
‐ Ibn Sa’d, Abu Abd ul-Lah Muhammad (1410).
Edited by Muhammad Abd ul- Qadir Ata. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiah.
Edited by Adil Ahmad Abd al- Mujud & Ali Muhammad Ma’uz.