چکیده:
نویسندگان رمان ها و داستان های معروف از اسطوره ها در افسانه های زیادی استفاده کرده اند و
هرچه این موارد در لایه های درونی اثر بیشتر وجود داشته باشد، بر غنای آن ها می افزاید.
پژوهشگران هم باید در قرائت آثار داستانی از این افسانه ها باخبر باشند تا آن ها را بهتر تحلیل
کنند. افسانه گردانی فقط استفاده ی مستقیم و تلمیح وار از افسانه ها و اسطوره ها نیست، بلکه
بهره گیری بینامتنی از آن ها به صورت پیچیده و دیریاب در درون داستان است. استفاده از
افسانه ها و اسطوره ها به صورت ترکیبی است و تحلیل گر داستان باید به چند نمونه از آن ها
اشاره کند، زیرا داستان نویس آن ها را با هم ترکیب کرده و با دنیای داستان امروزی درآمیخته
است. هدایت از افسانه ها و اسطوره های فراوانی در جهت عمق بخشیدن به رمان بوف کور
استفاده کرده است. این نوشتار به بررسی رمان بوف کور از دیدگاه افسانه گردانی می پردازد.
خلاصه ماشینی:
فروید عشق الکترا را به پدر در کشتن مادر مطرح میکند، اما ناهمجنسکشی نیز در این روایت پررنگ است و در درون این داستان و داستانهایی مانند آن میل به ناهمجنسکشی به چشم میخورد؛ به زبان دیگر، فروید عشق و نفرت را در رقابت با همجنس در نظر دارد و نتیجهی آن نیز همجنسکشی است.
همچنانکه لاکشمی بر روی نیلوفری است که در میان او و آب قرار دارد تا در ته آب غرق نشود، پیرمرد نیز آنسوی نهر نشسته تا زن اثیری به سوی او سقوط کند و به لکاته بدل شود و نغز آنکه نیلوفر آبی لاکشمی در بوف کور به صورت نیلوفر و نهرآب به نمایش گذاشته میشود.
لب راوی نیز مانند پیرمردان بوف کور دریده میشود و گویی تاوان نزدیکی با لکاته همین است.
به لحاظ بصری این فضای تاریک و کدر علاوه برآنکه با فضای کلی بوف کور همخوان است، یادآور صفحات آغازین داستان نیز هست آنجا که راوی برای نخستین بار تصمیم میگیرد خودش را به سایهاش معرفی کند.
جغد در شعر بودلر با آگاهی از شروشور جهان در صدد آموختن نکتهای به انسان است، اما در بوف کور این رابطه واژگون شده است، زیرا اولاً جغد وجه دیگری از خود انسان است، سایهی راوی است که روی دیوار خمیده، ثانیاً به نظر میرسد اوست که از انسان میآموزد و محتوای تلاش راوی را برای دانستن «با اشتهای هرچه تمامتر میبلعد» (هدایت، 2536: 13).
دغدغهی اصلی راوی بوف کور نیز در اواسط بخش اول داستان نقاشی کردن چهره به ویژه چشمهای زن اثیری است.