چکیده:
تبیین مفهوم ماده ارسطویی (هوله) دارای اهمیت است. نخست، ازاینجهت که به نظر میرسد ارسطو نخستین فیلسوفی است که اصطلاح هوله را در معنای فلسفی آن بهکاربرده و بهواسطه او، این مفهوم وارد فلسفه شده است. دوم اینکه، تصور ماده اولی، با چالشهایی همراه است؛ زیرا به گفته ارسطو، ماده اولی هیچگونه تعینی ندارد. به نظر میرسد مفهوم ماده بهطورکلی در فلسفه ارسطو، مانند مفهوم صورت، مفهومی فلسفی است که باید آن را از سنخ معقولات ثانیه به شمار آوریم. ماده ارسطویی بر هر ماده فیزیکی خارجی تقدم دارد. پس آیا ترجمه هوله ارسطویی به «Matter» که به ماده فیزیکی گفته میشود، موجب خلط مبحث نیست؟ در این نوشتار به تبیین این مباحث مهم که نقش بسزایی در درک و تصور مفهوم ماده دارد، پرداخته میشود.
It is important to explain the concept of Aristotelian matter. First, since Aristotle appears to be the first philosopher to use the term Hule in its philosophical sense, and through Aristotle, this concept has been incorporated into philosophy. Secondly, the concept of prime matter is challenged because prime matter, according to Aristotle, has no determining. The concept of matter in general in Aristotle's philosophy, like the concept of the form, seems to be a philosophical one, which we must consider as the secondary intelligibles. Aristotelian material takes precedence over any external physical matter. So is Aristotle's translation of matter into physical matter not a confusion? This article explains these important issues that play an important role in understanding the concept of matter. It seems that some of the challenges raised in the new period around Aristotle's prime matter are not paying attention to the fact that Aristotle's hule is of the philosophical concpets of secondary intelligibles, not an external physical object.
خلاصه ماشینی:
از طرفی دیگر، پیش از آنکه بخواهیم نقش و کارکرد ماده را در دانشهای مختلف بیان کنیم، ناگزیریم حدود این تعریفها را در موضوعهای گوناگون مشخص سازیم تا دچار خلط مباحث نشویم؛ برای نمونه در ترجمه آثار ارسطو، اصطلاح (Matter) بهکاررفته، آیا همان معنایی مقصود است که در علوم تجربی به کار میرود؟ وقتی ارسطو از ماده سخن میگوید به چیزی اشاره میکند که در مقابل صورتForm) ) قرار دارد؛ ازاینروی این موضوع یک بحث فلسفی است؛ ولی هنگامیکه دانشمندان علوم تجربی و فیزیک و شیمی از ماده سخن میگویند کاری به صورت و فرم ندارند و از آن سخن نمیگویند پس چگونه میتوانیم بگوییم ماده در فلسفه و فیزیک یک مفهوم مشترک و معین دارد؟ این موضوع که فیلسوفی مانند ارسطو یا ابنسینا باید توصیفگر و تعریفکننده این مفهوم باشد یا یک دانشمند مدرن علوم تجربی باید به آن بپردازد، از پرسشهای مهمی است که ضرورت تحلیل مفهوم ماده را آشکار میسازد.
هنگامیکه ارسطو از ماده سخن میگوید به چیزی اشاره میکند که در مقابل صورتForm) ) قرار دارد؛ بنابراین این موضوع یک بحث فلسفی است؛ ولی هنگامیکه دانشمندان علوم تجربی و فیزیک و شیمی از ماده سخن میگویند کاری به صورت و فرم ندارند و از آن سخن نمیگویند؛ بلکه مقصود آنها، تنها ذرات تشکیلدهنده اجسام یعنی مولکولها و اتمهاست.