چکیده:
تسامح در ادله سنن یعنی سختگیری نکردن درباره ادله ضعیفی که بر مستحبات دلالت میکند، و از آنجاکه مستحبات و مکروهات کم و بیش در همه ابواب فقهی وجود دارد، لذا پرداختن به این قاعده از اهمیت زیادی برخوردار است. نوشتار حاضر، این موضوع و گستره آن را مورد نقد و ارزیابی قرار داده است. در مجموع این نتیجه به دست آمده است که از اخبار «من بلغ» به عنوان مهمترین دلیل قاعده تسامح، نه میتوان حجیت خبر ضعیف دال بر استحباب را استفاده کرد و نه میتوان مفاد آنها را بر ارشاد یا مانند آن حمل کرد، بلکه مفاد اصلی این روایات، ثواب تفضلی خداوند متعال به کسی است که عملی را به امید ثواب انجام میدهد، یعنی این روایات فقط اخبار از تفضلاند؛ به علاوه این اخبار شامل فتوای فقیه، روایت ضعیف دال بر وجوب یا حرمت و نیز روایات فضائل نمیشوند، لکن مکروهات را در بر میگیرند.
The rule of Leniency (Tasamuh) means not to be strict about weak hadiths
(narrations) concerning nonobligatory actions. Because this kind of actions are
ubiquitous in almost all branches of jurisprudence, studying this rule is very
important. This article studies this rule and its realm.
The results of this study show that “man balaq” hadiths, which are mentioned as the
most important proof for this rule, neither imply the authenticity of weak hadiths
(narrations) concerning nonobligatory actions, nor can they be understood as ‘irshad
(referring to intellect), but these hadiths merely prove a graceful reward from Allah
for those who acts according to them expecting His rewards. Furthermore, these
hadiths -covering both recommended and reprehensible actions (Mustahab and
Makrūh) does not include Fatwa, weak hadiths concerning obligation, prohibition
and virtues of special people.
خلاصه ماشینی:
(صدوق، 1406ق، ص132) در کلمات شيخ طوسي، شيخ مفيد، سيد مرتضي، ابن ادريس، ابن حمزه و سلار(، نیز این بحث، مطرح نيست، بلکه گويا براي اولين بار علامه در منتهي المطلب و کمي صريحتر از وي، شهيد اول در ذکري به اين قاعده اشاره نموده و پس از وی شهید ثانی(شهيد ثاني، 1413ق، ج2، ص48)، مرحوم آقا حسین خوانساري(خوانساري، بیتا، ج1، ص155، 22، 348 و 425)، شيخ بهايي (شيخ بهايي، بیتا، ص۳۸۵)، سيد مجاهد (طباطبايي مجاهد، 1296ق، ص346)، مرحوم مولی احمد نراقي (نراقي، 1417ق، ص۷۹۳)، محقق مراغي در العناوين (مراغي، 1417ق، ج۱، ص۴20)، شيخ انصاري (انصاري، 1414ق، ص۱۳7) و محدث بحراني( (بحراني، 1405ق، ج۴، ص197) به آن تصريح نموده و برخی از ایشان این قاعده را پذیرفته و برخی دیگر رد کردهاند و بدينوسيله اين عنوان در ميان فقها معروف و مشهور شده است.
نقد دلیل اجماع به نظر ميرسد که نمیتوان نسبت به این قاعده ادعای اجماع کرد زیرا در لسان قدما این مسئله مورد بحث نبوده است؛ مثلا شيخ( در دو کتاب اصلي خود و شيخ صدوق( در من لايحضره الفقيه روايات این قاعده را که مهمترين مدرک و مستند قاعده تسامح ميباشند، نياوردهاند و بلکه مرحوم صدوق( آنها را فقط در ثواب الاعمالش ذکر کرده است و نيز از کتابهاي فقهي ايشان نيز چيزي نقل نشده که براي عمل به يک روايت ضعيف و تسامح در ادله سنن به اخبار من بلغ استناد کنند پس چگونه ميتوان ادعا کرد که اين قاعده مشهور بين قدما بوده است؟ چه بسا کسي بگويد: هرچند ايشان از عنوان تسامح در ادله سنن استفاده نکردهاند، ولي در مقام عمل بر طبق اين قاعده عمل ميکردهاند.