چکیده:
یکی از مهمترین مباحث اقتصاد ایران در طی دهههای اخیر، پدیده تورم بوده و صرفنظر از اثرات و پیامدهای آن بر اقتصاد، بحث عوامل ایجادکننده آن، همواره چالشبرانگیز بوده است. از این رو پژوهش حاضر، بهمنظور مقایسه نظریه پول درونزا با نظریه مقداری پول، رابطه بین تورم و عوامل تشکیل دهنده آن را تحلیل کرده است. بدین منظور، از رویکرد تحلیل طیفی در فرکانسهای بالا و پایین طی دوره 1370 (فصل اول) تا 1397 (فصل اول) و نتایج آزمون علّیت طیفی استفاده شده است. نتایج پژوهش، حاکی از وجود رابطه علّی از رشد نقدینگی به تورم و همچنین از تورم به نقدینگی، در کوتاهمدت و بلندمدت است. طبق نتایج آزمون رابطه علّی، از رشد پایه پولی به تورم در بلندمدت برقرار بوده، درحالی که در کوتاهمدت، این رابطه علّی از تورم بود و همچنین، رابطه علّی از طرف رشد ضریب فزاینده بر تورم در بلندمدت برقرار بوده، درحالی که رابطه علّی، از تورم به ضریب فزاینده، هم در کوتاهمدت و هم در بلندمدت، برقرار بوده است. بنابراین مطابق با نتایج این مطالعه، علت تورم در کوتاهمدت و بلندمدت، متفاوت بوده است.
In recent decades, the inflation phenomenon has been one of the most important issues for Iranian economy. Regardless of its effects on economy, identifying the determinants of inflation has always been a challenge in all economies. Therefore, in order to compare the endogenous money theory with the quantity theory of money, this study analyzes the relationship between inflation and its determinants. To this end, the spectral analysis approach at high and low frequencies is applied during the period 1991: Q1 to 2018: Q1. The results show that there is the causality relationship from the growth of liquidity towards inflation as well as from inflation to liquidity in the short- term and long-term. In addition, there is the causality relationship from the monetary base growth to inflation in the long-term, while this causal relationship runs from monetary base growth towards inflation in the short-term. Moreover, the causality relationship from money multiplier growth to inflation is confirmed in the long-term. Consequently, the causes of inflation are different in the short- and long-term.
خلاصه ماشینی:
بنابراين ، پرسشي مطرح است مبني بر اينکه ، آيا تورم دلايل ديگري غير از رشد نقدينگي دارد و آيا ميتوان گفت ، رشد نقدينگي در اقتصاد ايران (برخلاف تئوريهاي مطرح شده )، عامل اصلي ايجاد تورم نيست ؟ آيا ميتوان گفت ، رشد پايه پولي و ضريب فزاينده ، از علل اصلي بروز تورم در اقتصاد ايران هستند؟ به عبارت ديگر، آيا بايد براي بررسي علل تورم ، کماکان به رشد نقدينگي بسنده کرد يا عوامل ديگري نيز آن را تحت تأثير قرار ميدهند و بايد در نظر گرفته شوند؟ به منظور پاسخ دهي به اين سؤال ها، در اين مطالعه ، از روش تحليل علّيت طيفي براي بررسي اثرات رشد نقدينگي، رشد ضريب فزاينده و رشد پايه پولي بر تورم در کوتاه مدت و بلندمدت با استفاده از داده هاي فصلي سال هاي ١٣٧٠ تا١٣٩٧ استفاده ، و نتايج آن ارائه شده است .
نوآوري اين مطالعه ، در استفاده از روش تحليل طيفي براي بررسي رابطه علّي ميان تورم ، رشد نقدينگي، رشد ضريب فزاينده و رشد پايه پولي است که امکان بررسي مقايسه تأثيرگذاري را به تفکيک کوتاه مدت و بلندمدت ، به شکل پويا، ترسيمي و در فرکانس هاي مختلف نشان ميدهد.
حقايق آشکارشده در اقتصاد ايران : طبق آمار منتشرشده توسط بانک مرکزي، در طي سال هاي ١٣٧٠ تا ١٣٩٦، حجم نقدينگي و پايه - پولي، به ترتيب ، به طور متوسط ، ٢٧ و ٢١ درصد رشد داشته اند که طي اين دوره ، ضريب فزاينده حدودًا ٤ برابر شده و نرخ تورم به طور متوسط ، حدود ١٨ درصد بوده است .
Amassoma et al) با استفاده از روش ECM در سري زماني سالانه ١٩٧٠ تا ٢٠١٦، به بررسي رابط عّلي بين عرضه پول و تورم در اقتصاد نيجريه پرداختند که بر مبناي نتايج اين تحقيق ، هيچگونه رابطه علّي در اين زمينه يافت نشد و محققان خاطرنشان کردند که رکود اقتصادي به عنوان يک دليل احتمالي، نتيجه شده است .