چکیده:
حرکت و تغییر در مقابل ثبات، از مسائل دیرین فلسفه است که از دیرباز فیلسوفان بزرگ هر یک سعی در تببین و تحلیل آن داشتهاند. از این جهت بررسی چگونگی تحقق خارجی حرکت نیز وارد مباحث فیلسوفان بزرگ از جمله میرداماد شده است. میرداماد نظریۀ خویش را دربارۀ وجود خارجی حرکت در چند بخش کلی ارائه میکند: تعریف دوگونۀ حرکت توسطیه و قطعیه، ارائۀ براهینی در اثبات وجود خارجیداشتن حرکت قطعیه و وجود ذهنی یا خیالی حرکت توسطیه، وجود خارجی حرکت قطعیه در عبارات و نظریات ابن سینا. در پژوهش پیش رو به بررسی نقادانۀ نظریۀ میرداماد در این زمینهها پرداخته و اثبات شد که تعریف میرداماد از حرکت قطعیه، تبیین و تحلیل حرکت توسطیه در نظر ابن سینا با توضیحات تفصیلی بیشتر است و ارتباطی به تعریف حرکت قطعیه که ابن سینا آن را ذهنی و خیالی می داند، ندارد؛ بنابراین حرکت قطعیهای که میرداماد آن را خارجی میداند، با حرکت توسطیهای که ابن سینا آن را خارجی میداند، تفاوت ندارد. اگرچه میرداماد با نقل عباراتی از ابن سینا و استدلال بدانها، بر تفاوت معنایی این دو اصرار دارد، اما به نظر میرسد که عبارات منقول و مورد استدلال، دلالتی بر مدعای میرداماد ندارند و اثباتکنندۀ نظریۀ او نیستند.
Move and change versus stability, is one of the long-standing issues of philosophy which the great philosophers have long tried to explain and analyze it. For this reason, the study of the external being of the motion has also entered the discussions of great philosophers such as Mirdamad. Mirdamad presents his theory of the external existence of motion in several general sections: Definition of the medial motion and traversal motion, Providing the proof to prove external existence traversal motion and the mental or imaginary existence of medial motion, external existence of traversal motion in Ibn Sina's expressions and theories. In the present study, Mirdamad's theory has been critically examined in these fields and it was proved that Mirdamad's definition of the traversal motion is further explanation of the Ibn Sina's view of the medial motion and it has nothing to do with the definition of traversal motion, which Ibn Sina considers mental and imaginary. Therefore, there is no difference between the traversal motion that Mirdamad considers it external with the moving in the medial motion that Ibn Sina considers it external. However, Mirdamad insists on the semantic difference between the two by quoting and arguing phrases from Ibn Sina's books. But it seems that the quoted and argued expressions do not imply Mirdamad's claim and do not prove his theory.
خلاصه ماشینی:
اگر اعتبار قطعي حرکت را ملاحظه کنيم ، چنين مييابيم که به محض خروج متحرک از مبدأ، ضرورتا نميتوان گفت که حرکت در هر لحظه ، به تمام و کمال موجود شده است ؛ زيرا تمام حدود حرکت استيفاء نشده ، بلکه همان گونه که اصل معناي «بين مبدأ و منتهابودن » صدق ميکند (معناي حرکت توسطيه )، در عين حال ، با امر ممتد کشش داري مواجه ايم که ميتوان آن را به اجزاء و مقاطع مختلفي تقسيم کرد؛ به گونه اي که هر جزئش در جزء خاصي از زمان موجود است و بر جزء معيني از مسافت نيز منطبق ميشود.
ج ) حرکت توسطيه و آن سيال با حدود مسافت حرکت انطباق ندارند، بلکـه در ايـن حرکت ، متحرک در همۀ آنات زمان حرکت حاصـل اسـت ؛ از ايـن رو، اگـر فقـط حرکـت توسطيه و آن سيال در خارج وجود داشته باشند و حرکت قطعيه و زمان ، ذهنـي محـض باشند، طفره لازم ميآيد (همان : ٢١٠-٢١١)؛ زيرا لازمۀ عدم قطعيه و زمـان ، آن اسـت کـه متحرک خارجي، مسافت را بدون اتصال طي کرده باشد، چه اينکه حرکت توسطيه و آن سيال ، بودن متحرک ميان مبدأ و منتهاي حرکت است ؛ اما در اين معنـا، اتصـال نيسـت .
ج ) ابن سينا در اين عبارت به تصريح بيان ميدارد کـه حالـت توسـط ميـان مبـدأ و منتها وجود خارجي دارد؛ اما با حرکت متحرک در هر حدي از حـدود مسـافت حرکـت ، صورتي از آن وارد ذهن و قوة خيال ميشود که لحاظ آنهـا بـه صـورت مجتمـع حرکـت 12 قطعيه است (ابن سينا، ١٤٠٥: ٨٤/١).