چکیده:
بر اساس گزارش مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت کار، در سال ۹۷ سهم زنان از تمام مشاغل مزدبگیر، تنها ۱۹ درصد و سهم مردان ۸۱ درصد بوده است، اما این آمار بیانگر شمار تمام زنان شاغل در کشور نیست؛ زیرا بسیاری از زنان به صورت غیررسمی در شرکتهای خصوصی، بازاری و یا از طریق فضای مجازی در خانه و... به اشتغال میپردازند. اشتغال هدف اصلی رسالت زن نیست؛ زیرا اسلام جایگاه مادری و همسری را به عنوان نقش اصلی زن دانسته است و «زن در صورت عدم تزاحم با وظایف خانوادگیاش و رعایت حدود عفت و حیا، میتواند به فعالیت اجتماعی بپردازد». امروزه بسیاری از زنان ـ حتی اگر نیاز مالی نداشته باشند ـ میکوشند تا شغلی در اجتماع داشته باشند. این امر آسیبهایی را به دنبال دارد که در این مقاله بررسی میشود.
خلاصه ماشینی:
آسیب جسمی و روانی بسیاری از زنان شاغل به دلیل طاقتفرسا بودن انجام وظایف فیزیکی، رسیدگی به کارهای منزل و نیازهای همسر و فرزندان، درگیریهای فکری در محل کار و اختلال در انواع ارتباطات (خانوادگی و همکاری)، در معرض آسیبهای بیشماری قرار دارند؛ زیرا آنان ضمن کم کردن اوقات استراحت خود، بیش از ظرفیت جسمی، توان خود را به کار میگیرند.
در مقابل، مشاهده فردی که دارای شغلی بالاتر از سطح توانمندیهای خود است و نیز نداشتن فرصت مناسب برای یادگیری مهارتهای مورد نیاز، سبب ناکارآمدی شخص در محیط کار و بروز احساسهایی مانند کمتوانی و کمهوشی در فرد میشود.
این اشتغال و خودکفایی که متأسفانه امروزه تا حدود بسیاری گرفتار «تفکر فمنیست» شده است، با نفی هر گونه «زوجیت»، به تبلیغ تجرد زنانه میپردازد؛ زیرا از سویی زن شاغل با فردی که جویای کار یا دارای موقعیت شغلی پایینتر از اوست، ازدواج نمیکند و از سوی دیگر این احساس کاذب آرامش به همراه استقلال مالی، سبب میشود که او خود را از ازدواج بینیاز ببیند.
این تقسیم، بهترین شکل برای حفظ وحدت خانوادگی است و تداخل هر نوع نقش دیگر، سبب به هم خوردن تعادل زندگی میشود؛ زیرا اشتغال زن با ایجاد رقابت میان او و همسرش، سبب ناهماهنگی و نابسامانی خانواده میشود.
تعارض خانواده با کار نیز هنگامی ایجاد میشود که خواستههای خانوادگی با کاهش توانایی فرد برای ایفای نقشهای کاری، فرد را دچار اختلال فکری و بینظمی و نیز کشمکشهای روانی و حتی انواع استرس میکند.