چکیده:
پرسش پیش روی این مقاله ساده است: نسبت میان اندیشۀ ژیل دلوز - فلیکس گتاری و پست مدرنیسم
چیست؟ پست مدرنیسم از این دو چه بهره ای برده یا می تواند ببرد؟ اگر تعریف فردریک جیمسون از
پست مدرنیسم به عنوان منطق فرهنگی سرمایه داری متاخر را بپذیریم، آنگاه آیا دلوزیسم _ به تعبیر اسلاوی ژیژک _ یکی از ایدئولوژی های سرمایه داری دیجیتالی ست؟ و به چه معنا یک ایدئولوژیست؟ کوشش ما در این مقاله این است که نشان دهیم چگونه دلوزیسم (سیاست زیباشناختی، سیاست شیزوفرنیک، یا همان اتیکواستتیک دلوز و گتاری) با جهان پست مدرنیستی امروز هماهنگ می شود و خصلت انقلابی خود را ازدست می دهد. در این مقاله آشنایی قبلی خواننده با دلوز و گتاری را پیشفرض گرفته ایم و توجه مان بیشترمعطوف به نقدها بر دلوز و گتاری و بررسی آنهاست، زیرا در اینجا مجال چندانی برای پرداخت مفصل به آراء آن دو وجود ندارد.
خلاصه ماشینی:
دلوز-گتاري وپست مدرنيسم :رويکردي انتقادي به سياست زيباشناختي پرسش پيش روي اين مقاله ساده است : نسبت ميان انديشۀ ژيل دلوز - فليکس گتاري و پست مدرنيسم چيست ؟ پست مدرنيسم از اين دو چه بهره اي برده يا مي تواند ببرد؟ اگر تعريف فردريک جيمسون از پست مدرنيسم به عنوان منطق فرهنگي سرمايه داري متأخر را بپذيريم ، آن گاه آيا دلوزيسم _ به تعبير اسلاوي ژيژک _ يکي از ايدئولوژي هاي سرمايه داري ديجيتالي ست ؟ و به چه معنا يک ايدئولوژي ست ؟ کوشش ما در اين مقاله اين است که نشان دهيم چگونه دلوزيسم (سياست زيباشناختي ، سياست شيزوفرنيک ، يا همان اتيکواستتيک دلوز و گتاري ) با جهان پست مدرنيستي امروز هماهنگ مي شود و خصلت انقلابي خود را از دست مي دهد.
مقدمه آيا انديشۀ اخلاقي -سياسي دلوز و گتاري – آن گونه که خود مدعي بودند – مي تواند در برابر منطق سرمايه داري و همرنگي با جماعت مقاومت کند؟ يا بايد همچون آلن بديو بپذيريم که «دلوز کم کم با اين واقعيت کنار آمد که بيشتر مفاهيم اش به وسيلۀ باورهاي عامۀ (دوکساي ) بدن ، ميل ، شبکه ، انبوهه و کوچ گري و ..