چکیده:
یکی از پیوندهای ریاضیات با فقه، «حساب الفرائض» است. این موضوع عمدتاً در کتابهای مفصل فقهی و در بخش «کتاب الفرائض» یا «کتاب المیراث» میآید؛ اما تکنگاریهایی نیز در این زمینه تألیف شده است. هدف از این مقاله تحقیق و برررسی یکی از این تکنگاریهاست. این تکنگاری رسالهای منسوب به علامۀ حلی و با موضوع حساب الفرائض است. این انتساب مبتنی بر تصریح کاتب در ابتدای نسخۀ مذکور است. در این مقاله این انتساب به دو دلیل مردود قلمداد میشود: اولاً در میان دو فهرستی که علامۀ حلی از آثار خود نگاشتهاست، نامی از این کتاب نیامده است و ثانیاً پس از مطالعۀ متن این رساله، مشخص است که این اثر در حوزۀ فقه اهل سنت تحریر شده است و نه فقه شیعی. علاوه بر دو دلیل فوق باید در نظر داشت که در انتهای رساله مؤلف خود را به نام «حسن المکی» معرفی کردهاست و علامۀ حلی به این نام مشهور نیست. محتمل است که حسن بن محمد، مشهور به قاضی حسن المکی، مؤلف رسالة فی الحساب باشد و در صورت صحت این احتمال، چنین شخصی در قرن یازدهم هجری میزیستهاست و ظاهراً از دانشهای نجومی نیز برخوردار بودهاست. عمدۀ رساله در بارۀ روش «تصحیح» میراث است که موضوع اصلی حساب الفرائض است. مؤلف در ابتدای کتاب مقدماتی ابتدایی از علم حساب را آموزش داده و سپس وارد موضوعات فقهی شده است. او ضمن تعریف اصطلاح «رد» قواعد کلی در باب تصحیح مسائل رد را آموزش میدهد و سپس در بخشهای بعد با بیان سهم ذوی الارحام، جد و گمشدگان، قواعد تصحیح مسائل هر یک از این موارد را آموزش داده و در انتها، هر بخش را با ارائۀ مثالی به پایان میبرد.
The jurisprudence in Islamic civilization is related to mathematics by employing the arithmetic needed for the solution of the inheritance problems. This issue is mainly discussed as a section titled "Book of Inheritance" (Kitab al-Faraʾid or Kitab al-Mirat) in the standard jurisprudential Books, but there are also some independent treatises on the subject. In this paper, we have edited and commented on of these independent treatises, titled Risalat fi al-Hisab, which is wrongly attributed to Jamal ad-Din al-Hasan bin Yusuf bin ʿAli bin al-Mutahhar al-Hilli, also known as al-Allamah al-Hilli. The two manuscripts of this treatise are the manuscript number 1148/2 in Astan Qods Library and the manuscript number 393/11 in Fazil Khansari Library. In this paper, this attribution is rejected based on three evidence: firstly, the title of the treatise is not mentioned among the two major lists of Allamah al-Hilli's works; secondly the jurisprudential content of the treatise attributes to Sunni jurisprudence, hence it could not be of Allamah al-Hilli, one of the prominent Shiite scholars. Thirdly, the name of the author is already mentioned in the text as Hasan al-Makki and Allamah al-Hilli is not known by this name. It is possible that Hassan ibn Muhammad, known as Qazi Hasan al-Makki (11/17 century), is the author of the treatise. The treatise begins with a basic introduction to arithmetic and then continues with jurisprudential subjects and rules. The main problem this knowledge is known as "the arithmetic of inheritance" is to calculate the shares of all heirs only in integer numbers, this process is called "Tashih". Each section of the treatise is ended with some examples. In this paper also we have studied the life of the 393/11 in Fazil Khansari Library's scribe, ʿli Qoli ibn Himmat ʿli Sarabi, on the basis of the evidence he had provided himself in the colophons of the treatises.
خلاصه ماشینی:
بر اين اساس ميتوان مسائل ارث را به دو دسته تقسيم کرد: ١‐ هر گاه تعداد سهام هر صنف از وراث متناسب با تعداد اشخاص آن باشد، بدين ترتيب که در تقسيم سهم آن صنف بر تعداد اشخاص ، هر شخص سهمي برابر با عددي صحيح دريافت کند و مقداري اضافي باقي نماند، چنين مسأله اي را در اصطلاح اين علم «صحيح » گويند و مشخص است که چنين مسأله اي نيازمند تصحيح نيست .
براي درک بهتر اين تفاوت ها به سه مثال زير ميتوان اشاره کرد: - «إنما يتحقق الرد إذا لم يکن في المسئلة عصبة »: يعني رد در صورتي است که در مسأله عصبه نباشد؛ در حالي که طبق فقه شيعه عصبه بهره اي از ارث ندارند و بايد قاعدٔە طبقات سه گانۀ وراث رعايت شود.
مثلا إذا قيل لک کم أربعة و عشرون في إثنين و ثلاثين ؟ فالجواب سبع مأئة و ستون و ثمانية ؛٥ ٦ و العمل معلوم و قس عليه ضرب المرکب في المفرد و عکسه ٧ و اما إذا کان المرکب مرکبا من أکثر من مرتبتين ، لکن يجب أن تعلم أن عدد الضربات بعدد الحاصل من ضرب مقدار مراتب أحد المضروبين في مقدار مراتب الآخر و لک في هذا القسم طريق آخر و هي أن تضبط نسبة أحد المضروبين الي المرتبة التي تليه ٨ و تأخذ من المضروب الآخر بتلک النسبة ؛٩ ١٠ ١١ ثم تأخذ لکل واحد من المأخوذ في المرتبة المنسوب إليها.
سپس مسأله براي فروع هر اصلي با اين فرض که ميت همان اصل است ، تصحيح ميشود.