چکیده:
بیگمان، نظریههای اندیشمندان حقوقی، نقش بسزا و غیرقابل انکاری در تمامی نظامهای حقوقی ایفا میکند. چندان که نمیتوان نقش پنهان و با اهمیت این منبع حقوق را در رویههای قضایی و نیز تدوین قوانین نادیده انگاشت. باوجوداین، به نظرمیرسد که توجه به مبانی فکری و منطق حاکم بر تفکرات یک نظریهپرداز حقوقی نیز اهمیت کمتری از دانستن اندیشههای وی ندارد. چه، تامل در این مبانی، خود مجال بیشتری برای ژرفکاوی بیشتر در نظریات و احیانا نقد آنها را فراهم میسازد و نیز به جای حفظ اندیشهها، فرصت اندیشیدن و بهویژه امکان تولید نظریه را به محقق عطا میکند.
استاد جعفری لنگرودی، فیلسوفی واقعگرا و عملگراست؛ نه خود را در حصار صورتگرایان و طرفداران منطق صوری محبوس میسازد و نه عقلانیت محض، متافیزیکی یا ابزارگرای طبیعتگرایان نوین و پوزیتویستهای افراطی فردگرا و دولتگرا را برمیتابد و نهحتی به تمامی شیوة پیروان منطق خطابی را میپذیرد و خود را در موهوماتی نظیر اشراق دادرس و عدالت اسیر میکند. در مقابل او، دوگانگی جامعهشناسان حقوق و فیلسوفان حقوق رنگ باخته و جامعه با تمامی ابعاد محیطی، زمانی و...، هستیای برای کشف بایدهای بالفعل و بالقوه موجود (آنچه هست و آنچه باید باشد) است. او شیوه استدلالی خاص خود را دارد، مواد استدلال و نحوة صورت بندی مختص خود را دارد و با گرایشی کثرتگرایانه، در کنار روش استدلال قیاسی، روشهای تحلیل علوم طبیعی (نظیر استقرا و شهود تجربی و تجزیه عینی) را به کار می-برد و ازاین طریق، با شیوههای سنتگرایان طرفدار منطق صوری که حجیت اصیل را منحصرا از آن قیاس میپندارند، به مبارزه برمیخیزد. در نگاه او چندان سخن از جدال و تمایز روششناسی علمی علوم طبیعی با علوم هنجاری بهچشم نمیخورد بلکه او، شیوه علوم طبیعی در تجزیه دادههای علمی را راهگشاتر میداند، بیآنکه به خلط پاردایم علوم حقیقی و اعتباری دچار شود. استاد جعفری لنگرودی در روششناسی خود نیز کثرتگراست، گاه از روش تفسیر تاریخی، پویا و تکاملی بهره میبرد و گاه دیگر، از روش جامعهشناسانه و عملگرایانه (پراگماتیک) استفاده کرده و گاه سوم، از متدهای فلسفی-تحلیلی و تطبیقی بهره میگیرد. با وجود این، منطق استدلالی او از نظمی واحد تبعیت میکند، نظمی که مفاهیم، تکنیکها و فنون را در ساختاری منسجم و دقیق بهکار بسته و از مبانی ارزششناسانه، معرفتشناسانه، تبارشناسانه، انسانشناسانه و هستی شناسانۀ واحدی نشئت میگیرد.
Undoubtedly, theories cited by legal scholars play a vital role in all legal systems. Accordingly, the crucial role of such legal references in judicial procedures and law enactment is not deniable. However, it seems that the intellectual foundations and logic of a legal theorist is as important as his/her thoughts and beliefs. Intellectual foundations of theorists are addressed to more accurate research into their theories and criticize them. In this case, researchers can think more and generate more theories instead of keeping existing thoughts.
As a realist and pragmatic professor, Jafari Langarudi does not limit himself to formal logic or pure rationality. He does not only rely on metaphysics or modern naturalists, and extremist individualist or state-oriented positivists. He also does not confirm all of the methods used by proponents of rhetorical logic in order not to be captivated by some delusions such as fair and justice reasoning. In contrast, there is not any duality in the opinions of legal sociologists and philosophers. Society exists with all of the environmental, time, and existence aspects to discover potential and actual musts (what exists and what must exist). Jafari Langarudi has its reasoning way with a pluralist tendency. He employs analysis methods for natural sciences (including inductive reasoning, empirical observation, and objective analysis) besides analogical reasoning. Accordingly, he is opposed to traditional methods in which, formal logic proponents consider the original authority separated from the comparison. In his opinion, there is not a considerable difference between the scientific methodology of natural sciences and normal sciences. He introduces natural sciences more useful in analyzing scientific data without mixing the paradigm of natural and credit sciences. Professor Jafari Langarudi is a pluralist who sometimes uses historical, dynamic, and evolutionary interpretation but sometimes employs sociological and pragmatic methods. He sometimes uses philosophical-analytical and comparative methods. Nevertheless, his reasoning logic follows a discipline that uses concepts, technics, and methods in an integrated and accurate framework based on certain foundations of axiology, epistemology, genealogy, anthropology, and ontology.
خلاصه ماشینی:
بههرروی، قلمزدن در مسیر تحلیل و فهم آرای استاد جعفری لنگرودی کاری دشوار است؛ نگاهی به آثار گسترده این استاد حقوق، به خوبی این واقعیت را هویدا میسازد که ایشان همواره در حال «ارتقاء اندیشه» است و همواره سعی در کشف زوایای پنهان علم حقوق و به ویژه موضوعات و احکام حقوقی دارد و به تعبیر خود او، «توسعة مطالعات، توسعة اندیشهها را در پی دارد».
1-تبیین ماهوی روششناسی حقوقی وگذاری بر شیوه فهم آرای استاد جعفری لنگرودی 1-1- نگاهی به سطوح و ابعاد روششناسی علمی مباحث قابل طرح در حوزه فلسفه هر علم را میتوان از جهات مختلف طبقهبندی کرد؛ در دانش فلسفة حقوق، گاه سخن از مبانی و اهداف (=مکاتب حقوقی) است، گاه دیگر، سخن از ایستایی یا پویایی حقوق است و گاه سوم، سخن از معرفتشناسی، هستیشناسی و تبارشناسی حقوق و دادههای حقوقی است....
2-1- روششناسی مطالعه و فهم آرای استاد جعفری لنگرودی: نگاهی جامعنگر کثرت آثار تألیفی این حقوقدان (اعم از مقاله و کتاب) وسعت اندیشه و ارتقای فکر، شیوه خاصّ و منحصر به فرد نگارش او -که ریشه در مطالعات کتابهای فقهی مذاهب خمسه و اطلاعات عمیق او از سایر سیستمهای حقوقی، و نیز تخصصی که وی در علوم لغت، فلسفه و به ویژه تاریخ، اصول فقه و منطق دارد- سبب عمق کتابهای وی از یک سو شده است، که طبیعتاً تتبع وسیع خواننده از دیگرسو را میطلبد.
جعفری لنگرودی، محمدجعفر، (1387)، روش جدید در مقدمه عمومی علم حقوق، چاپ اول، تهران، گنج دانش.
جعفری لنگرودی، محمدجعفر، (1390)، فلسفه حقوق مدنی: عناصر عمومی عقود، جلد اول، چاپ دوم، تهران، گنج دانش.