چکیده:
در قرآنکریم آیاتی وجود دارد که نشانگر این مطلب است که خداوند از همه افراد انسان عهد و پیمان گرفته است. قرآنکریم در آیه 172 سوره اعراف است میفرماید: ﴿و إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بربّکم قالوا بلی﴾. در فلسفه بحث از کینونت سابقه نفوس با عنوان نحوه تنزل انسان از مراتب عالیه وجود و پدیدآمدن او در عالم ماده یکی از مباحثی است که در حکمت متعالیه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. هدف از این پژوهش، اولاً ارائه گزارش صحیح و مستند از رأی این دو حکیم و در نهایت داوری میان این دو نظر است. حاصل این پژوهش چنین است که رأی ملاصدرا در مسئله عالم ذر با قواعد عقلی- فلسفی سازگاری بیشتری دارد و مخالفت صریحی نیز با آیات مربوط به این مسئله ندارد. اما رأی علامه اشکالات و محذورات عقلی در پی دارد.
There are verses in the Holy Qu'ran that indicate that God has made a testify with all human beings. The most obvious is the verse 172 of Surat al-A'raf, which states: "And [mention] when your Lord took from the children of Adam - from their loins - their descendants and made them testify of themselves, [saying to them], Am I not your Lord? They said, Yes, we have testified". In the philosophical discussion of Being in the history of the mind, as How to degrade man from the highest levels of existence and his emergence in the material world, is one of the topics discussed in transcendent wisdom. Based on the author's induction There are two points of view in the explanation of the being of the history of the soul or the world of Zar: Sadr al-Mutallahin: He attributes this to God's rational knowledge of the origin of man. 2: Allameh Tabataba'i: He believes that the place of obtaining the covenant was the world of forms And this is a formative vow, that is, the attentiveness to the right of transcendence in all human beings is instinctively institutionalized. The purpose of this study is, firstly, to provide an accurate and documented report on the opinion of these two sages and finally to judge between these two views. The result of this research is that Mulla Sadra's opinion on the issue of the world of Zar is more compatible with rational-philosophical rules and does not have explicit opposition to the verses related to this issue. Allameh's opinion is more in line with appearances.
خلاصه ماشینی:
از نگــاه صــدرا، انسـان حقيقتــي اســت کــه محــدود و منحصــر بــه عــالم طبيعــت نبــوده و مراتــب متعــددي دارد و براســاس ثبــوت اشــد و اضــعف در جــوهر، صــدق اســم انســان برهمــه ايــن مراتــب صــحيح اســت يکــي از مراتــب وجــودي انسان پيش از عـالم مـاده مرتبـه عقـل بسـيط جمعـي اسـت ؛ يعنـي أخـذ انسـان هـا از پشـت پدران عقلـي يـا همـان رب النـوع آن هـا کـه انسـان هـا در همـان مرتبـه عقلـي نيـز سـعادت و شــقاوت ذاتــي خــود را دارا بودنــد و براســاس نظــر صــدرا مقــربين ، اصــحاب يمــين و اصحاب شمال از همين جايگاه از يکديگر ممتاز شدند.
امـا طبـق نظـر مرحـوم علامـه عهـد الهـي در عـالم ذر اولا در مرتبـه مثـال بـوده اسـت ثانيا نفوس انسـاني تعـين عينـي جزئـي و فـرد فـرد يافتنـد و ثالثـا مفـاد پيمـان عبـارت بـوده اســت از اينکــه توجــه و گــرايش ذاتــي و فطــري بــه خداونــد در نهــاد همــه انســان هــا بــه صــورت امــري وجــودي و تکــويني قــرار داده شــده اســت و هــرکس در دنيــا راه ديــن و شــريعت را در پــي بگيــرد در حقيقــت مطــابق فطــرت خــود پــيش رفتــه و ســعادتمند مــي گـــردد و هـــرکس کـــه راه ديگـــري را در پـــيش بگيـــرد از مقتضـــاي فطـــرت خـــود دور شده و بـه شـقاوت مـيرسـد بـه همـين سـبب مـيتـوان گفـت ديـن در حقيقـت همـان تعـاليم فطـري خـود انسـان هاسـت کـه از طريـق انبيـاء بـه آن هـا دسـتور داده شـده اسـت .