چکیده:
اخلاق از دیرباز یکی از دغدغههای اصلی بشر بوده است. در پژوهش حاضر اخلاق از منظر علامه طباطبائی و توماس آکویناس بررسی شده است. با بررسی تطبیقی آراء علامه طباطبائی و توماس آکویناس شاهد مشابهتها و مفارقتهای بسیاری خواهیم بود. آکویناس از الهیات و رویکرد عقلی بهره میبرد. علامه اخلاق را از جنس حکمت عملی میداند. ایشان در قالب پنج صورت به بررسی اخلاق پرداخته و تبیین میکند: اخلاق فضیلتگرایانه (مختص انسان و موجودات صاحب نفس)، اخلاق پیامدگرایانه (قراردادی)، اخلاق وظیفهگرایانه، اخلاق دینی (ادیان گذشته) و اخلاق قرآنی (هدف از این اخلاق نه رسیدن به سعادت و خوشبختی اخروی بلکه ذات الهی است). در رویکرد آکویناس اخلاق شرط لازم رسیدن به بالاترین درجه سعادت (مشاهده رودررو ذات الهی) میداند و شرط کافی آن فیض الهی و در جهان آخرت قابل دسترسی است. اخلاقی قرآنی علامه طباطبائی، نزدیکیها و تفاوتهایی با مشاهده رودررو ذات الهی از منظر توماس آکویناس دارد.
Ethics has long been a major human concern. In the present study, ethics has been studied from the perspective of Allameh Tabataba'i and Thomas Aquinas. By comparing the views of the philosopher and theologian Allameh Tabataba'i and the Christian philosopher and theologian Thomas Aquinas, we will see many similarities and differences. In Thomas Aquinas' view, although theology has a special place, it also uses a rational approach. Allameh Tabataba'i considers Ethics as a matter of practical wisdom. He examines and explains ethics in the form of five forms. The first type is called virtuous Ethics, which is specific to human beings and self-possessed beings. This ethic seeks to determine the characteristics of a good human being. The second type of ethics is called consequentialism, which is the construction of man and contract. In the third type, they call it conscientious ethics. This Ethics is part of the plan of life and is the duty of the person who is related to himself, God, and others. It is the fourth model of religious ethics related to past religions. It is the fifth type of Qur'anic ethics. In this Ethics, the purpose of this Ethics is not to achieve happiness and happiness in the hereafter, but the divine essence. In the Aquinas approach, ethics is a prerequisite for achieving the highest degree of happiness; That is, observation is before God, but it is a sufficient condition beyond Ethics and requires divine grace. This divine grace is not given to everyone and is available in the Hereafter. The fifth Ethic model proposed by Allameh Tabataba'i has similarities and differences with the view of facing the divine essence from the perspective of Thomas Aquinas. .
خلاصه ماشینی:
ايشـان در قالـب پـنج صـورت بـه بررسـي اخـلاق پرداختـه و تبيـين مـيکنـد: اخـلاق فضـيلت گرايانـه (مخـتص انسـان و موجــودات صــاحب نفــس )، اخــلاق پيامدگرايانــه (قــراردادي)، اخــلاق وظيفــه گرايانــه ، اخــلاق دينــي (اديــان گذشــته ) و اخــلاق قرآنــي (هــدف از ايــن اخــلاق نــه رســيدن بــه ســعادت و خوشــبختي اخــروي بلکــه ذات الهــي اســت ).
از آنجــا کــه اخــلاق بخشــي از برنامــۀ زنــدگي اســت ، در بخــش اخلاق کتـاب ، اخـلاق را از جـنس وظيفـه و مسـئوليتي دانسـته اسـت کـه انسـان نسـبت بـه خدا، خود و ديگران دارد (طباطبائي، بيتا: ٢٥٣).
فايــده علــم اخــلاق در ايــن اســت کــه آدمــي بعــد از شناســايي فضــايل و رذايــل ، خــود را بــا فضــايل بيارايــد و از رذايــل دور کنـد و در نتيجـه ، اعمـال نيکـي کـه مقتضـاي فضـايل درونـي اسـت ، انجـام دهـد تــا در اجتمــاع انســاني ســتايش عمــوم و ثنــاي جامعــه را بــه خــود جلــب نمــوده ، سعادت علمي و عملي خود را به کمال رساند (همان ، ج ١: ٣٧١).
آکوينـــاس معتقـــد اســـت هـــدف و منظـــور از اراده بـــر اســـاس ضـــرورتي طبيعـــي رسـيدن بـه غايـت نهـايي اسـت ، نـه از ايـن جهـت کـه غايـت نهـايي مـورد بحـث صـرفا طبيعي است و نـه آنکـه اگـر فراطبيعـي بـود، خداونـد نمـيتوانسـت انسـان را بـدون سـوق دادن بــه ايــن غايــت آفريــده باشــد؛ بلکــه اراده بالضــروره طالــب ســعادت اســت و عمــلا تنهــا در رؤيــت خداونــد قابــل دســتيابي اســت ؛ بنــابراين انســان واقعــي بالضــروره طالــب رؤيــت خداســت .