چکیده:
مکتب یوگاچاره، یکی از مکاتب فلسفی فرقه مهایانه بودائی است. این مکتب بر این باور است که فقط عالم ذهن اصالت و حقیقت دارد و عالم عین، صرفاً انعکاسی از عالم ذهن است و حقیقت ندارد، امّا انسانها به علت جهل و نادانی، عالم عین را حقیقی میپندارند، در حالی که آن بازتابی از مخزن آگاهی(آلیه ویجنیانه)است. از نظر این مکتب، چیز ثابتی در عالم عین وجود ندارد و در مخزن آگاهی صرفاً صفات و پدیدههای ناپایدار و گذران(دهرمهها) به طور متوالی و لحظهای در عالم عین موجود و دوباره ناپدید میشوند. از دیدگاه این مکتب،انسان باید از طریق اعمال یوگایی بر فراز همه جریانات و تموجات آگاهی و ذهن قرار گرفته و آن را متوقّف و خاموش سازد. بنابراین مکتب یوگاچاره تحلیلی فلسفی و نظری از مکتب عملی یوگا دارد. این مقاله به ریشهها و منابع فکری مکتب یوگاچاره در ساختار مکاتب بودایی میپردازد و قصد دارد نوعآوری این مکتب را در معرفتشناسی نسبت به سایر مکاتب بودایی نشان دهد و همینطور با روش تحلیلی و توصیفی روشن سازد که این مکتب از مکتب عملگرایانه یوگا در جهت بحثهای رهاییبخشی ذهن از اسارت رنجها چگونه بهرهبرداری کاربردی داشته است.
Yogacara School is one of the philosophical schools of the Mahayana in Buddhist cult. This school believes that only the world of the mind is originality and truth, and the cosmos is merely a reflection of the world of the mind, and it is not true, but human beings, because ignorance, consider the real world as real, while it reflects From the reservoir of consciousness (Alayavijnana). From this point of view, there is not a constant thing in the same world, and in the reservoir of consciousness, only unstable and passive and temporal phenomena (Dharmas) instantaneously appear in the same world and disappear again. From the point of view of this school, man must stop and extinguish it through yoga on all the currents and chaos of consciousness and mind.
This paper addresses the origins and sources of the Yoga School in the structure of Buddhist schools, and intends to illustrate this school in epistemology compared to other Buddhist schools, and also to clarify the method of analysis and descriptive. This school had practical application of yoga for discussing the liberation of mind from the captivity of suffering.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله به ريشه ها و منابع فکري مکتب يوگاچاره در ساختار مکاتب بودايي ميپردازد و قصد دارد نوع - آوري اين مکتب را در معرفت شناسي نسبت به ساير مکاتب بودايي نشان دهد و همين طور با روش تحليلي و توصيفي روشن سازد که اين مکتب از مکتب عمل گرايانه يوگا در جهت بحث هاي رهاييبخشي ذهن از اسارت رنج ها چگونه بهره برداري کاربردي داشته است .
مکاتب بودايي دو مکتب در فرقه هينه يانه پديد آمد که يکي تحت عنوان ويبهاشيکه (vaibhasika) ميباشد که پيروان آن هم به واقعيت ذهن معتقد هستند و هم ماده ، و نيز معتقدنـد کـه اشياي خارجي تا زماني که به ادراک حسي درنياينـد، بـه هـيچ روي نمـيتـوان محقـق دانست که تصاوير ذهني نمايان گر صادق و صحيح اصل خويش هسـتند.
اسانگه در اين کتـاب ، تفسـيري نظـام منـد از اصول اساسي مکتب يوگاچاره را ارائه ميدهد که شامل ده بخش است : ١- آليه ويجنيانه ٢- سه طبيعت موجودات ٣- فهم حقيقت تماثيل ٤- شش نوع کمـال (paramita) ٥- ده مرحله (bhumi) نيل به بوديستوه ٦- احکام اخلاقي (s'ila) ٧- مراقبـه (samadhi) ٨- معرفت بيمعرفتي(nirvikalpa-jnana) ٩- تغييـر و تبـدل اسـاس هسـتي و حالـت نيروانا ١٠- سه کالبد بودا (trikaya)(١٤٣٤.
بنابراين مکتب يوگاچاره ريشه همه اشياء بيروني(عالم عين ) را در عالم ذهن يا آليه - ويجنيانه (مخزن آگاهي) جستجو ميکرد و حقيقت و واقعيت عالم عين را انکار ميکرد و راه رهايي و رسيدن به بيرنجي يا کاهش رنج را در معرفت پديده هاي ذهني ميدانست .